بحران ریزش مخاطب که در سالهای پایانی دهه هشتاد خود را به رخ سینمای ایران کشانده بود، در دهه نود نیز ادامه پیدا کرد. تولیدات این سالهای سینمای ایران را ملودرامهای اجتماعی و کمدیها تشکیل میدادند که هر کدام به نوبه خود باری را از دوش روزهای کممخاطبی سینمای ایران برداشته و چراغ گیشه را روشن نگه داشتند. فروشهای رکوردشکن نیز مطابق معمول از آن سینمای کمدی بود که از میان آنها چند فیلم شاخص بیرون آمده است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
طبقه حساس
شوخی با عالم مردگان یکی از ایدههای جذاب فیلمنامهنویسان برای خلق کمدی سیاه است که طبقه حساس یکی از شاخصترین آنها به حساب میآید. کمال تبریزی که سابقه درخشانی در ساخت کمدی دارد، در اینجا براساس فیلمنامه پیمان قاسمخانی فیلمی ساخته که هنوز هم پس از گذشت بیش از یک دهه تازگی و جذابیت خود را از دست نداده است. قصه مرد پریشانحالی که همسرش را از دست داده اما بیش از آن نگران خوابیدن جسد مردی جوان در طبقه دیگر قبر سه طبقه خریداری شده است! شوخیهای بامزهای بر این اساس طراحی شده که به مرور کمالی را به مرز جنون میرساند. طبقه حساس فیلمی خوشریتم با شوخیهای فراوان است که چند تکه از آن از جمله خندههای کمالی در مراسم یادبود و تلاش او برای پوشاندناش به یادماندنی است. ستاره این فیلم رضا عطاران است که نقش را عالی از کار درآورده و ستون اصلی شوخیهای خلق شده توسط قاسمخانی و تبریزی است.
بیخود و بیجهت
دومین فیلم عبدالرضا کاهانی که در امتداد اسب حیوان نجیبی است قرار داشته و مایههای ابزورد پررنگی هم دارد. فیلم درباره زوج جوانی است که میخواهند قبل از برگزاری مراسم عروسی وسایل خود را در خانه اجارهایشان بچینند و در این مسیر با اتفاقهای غیرقابل پیشبینی مواجه میشوند. فیلم کلا در یک لوکیشن و با چهار بازیگر اصلی (رضا عطاران، پانته آ بهرام، نگار جواهریان و احمد مهرانفر) میگذرد اما به هیچوجه خستهکننده نبوده و شوخیهای بانمکی هم دارد که عطاران نقش مهمی در اجرای آن دارد. برای مثال هم میتوان به با ریتم روی شکم خود زدن او اشاره کرد صدایی شبیه طبل میدهد!
نهنگ عنبر 1 و 2
شوخی با دهه شصت و مولفههای آن، دستمایه کمدیهای زیادی در یک دهه اخیر قرار گرفته که فسیل به عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران یکی از آنها به حساب میآید. سامان مقدم هم در این دو فیلم پرفروش و محبوب خود سراغ همان سالها رفته و شخصیتهای خود از ارژنگ صنوبر و رویا تا فرناز را در دل آن چیده است. در بحبوحه جنگ و ارژنگی که از همان کودکی دل به رویا بسته و حال او را در حال از دست دادن به واسطه مهاجرت خانوادهاش میبیند. قسمت اول نهنگ عنبر از آن دسته کمدیهایی نیست که تماشاگر را به قهقهه انداخته و شاد و شنگول روانه درب خروجی سالن کند. بلکه غمی نوستالژیک به ویژه برای متولدین دهه چهل و پنجاه دارد.
در قسمت دوم برخلاف قسمت نخست و با وجود آن که بخش مهمی از آن همچنان در دهه شصت میگذرد، سرشار از شوخیهای بانمک و جذاب است که خنده خوبی هم از تماشاگران خود میگیرد. مثل سکانس ورزش ارژنگ و دوستانش در پارک. همین طور سکانس مشهور چهارشنبه سوری که به لحاظ دکوپاژ و طراحی صحنه در مقیاس سینمای ایران عالی به نظر میرسد. سفر ارژنگ و رویا به نوشهر برای برگزاری مراسم عروسی، ایده خوبی برای فلاشبکها و باز شدن گرههای انداخته شده در قسمت اول است که در انتها به یک نقطه عطف درخشان میرسد. رضا عطاران بهترین گزینه برای ایفای نقش ارژنگ بوده که در اجرای شوخیها در سطح استانداردهای بین المللی عمل میکند.
آینه بغل
گیر افتادن قهرمان در مخمصهای که با پیشرفت قصه بزرگتر هم میشود، نقطه آغاز خوبی برای یک کمدی است.کاری که سازندگان آینه بغل انجام داده و با یک قصه سرراست و نه چندان پرپیچ و خم کمدی شیرین و پرفروشی را ساختهاند. مرتضی کارگر گاراژ اتومبیلهای گرانقیمت به مناسبت سالگرد نامزدیاش با مهناز اتومبیلی را به امانت برداشته اما در مسیر تصادف کرده و حال باید پول آینه بغل شکسته را فراهم کند آن هم در شرایطی که چیزی به مراسم ازدواجشان نمانده است. با ورود مرتضی به پنتهاوس شاهرخ، قصه با ریتمی پرشتاب به راه افتاده و شوخیهای زیادی با تکیه بر فاصله طبقاتی دو خانواده شکل میگیرد. به ویژه بابت بدهی مرتضی به شاهرخ که هر ساعت بالا و بالاتر رفته و مرتضی را مستاصلتر میکند! بدون شک ستاره آینه بغل کسی جز جواد عزتی نیست که تسلط خوبی روی زمانبندی اجرای شوخیها داشته و ستون موفقیت تجاری فیلم به حساب میآید.
هزارپا
یکی دیگر از فیلمهایی که قصه آن در دهه شصت و زمان جنگ میگذرد و از نشانههای آن ایام برای خلق شوخیها بهره گرفته شده است. قصه دو دزد خردهپا که یکی از آنها برای به دست آوردن دل دختری جوان، نقص مادرزادی پای خود را به حضورش در جبهه گره زده و خود را به دختر نزدیک میکند. ابوالحسن داودی در هزارپا فیلمنامه پروپیمانی داشته تا جایی که دو نسخه با مدت زمان متفاوت را روانه اکران کرده است. فیلم با تکیه بر شخصیتهای اصلی خود (رضا و منصور) شکل گرفته و با این دو پیش میرود. در دل داستان اصلی یک داستان فرعی هم با محوریت منافقین شکل گرفته که به تنه قصه اصلی گره میخورد. تیم دونفره عزتی و عطاران برگ برنده هزارپا هستند که شوخیهای بانمکی را خلق کرده و نقشی کلیدی در پرفروش شدن فیلم داشتهاند.
جهان با من برقص
نخستین سینمایی سروش صحت فیلمی با مختصات یک کمدی کلاسیک نیست بلکه فیلمی شیرین و دوستداشتنی و بهرهمند از تم تلخ مرگ است! قصه آدمی که چیزی به پایان عمرش نمانده و دوستانش میخواهند در آخرین تولدش شرکت کنند. فیلمی با شخصیتهای پرتعداد و کار شده که داستانکهایی در روابط میانشان شکل گرفته و به پیشبرد داستان کمک میکند. صحت تیم بازیگران خوبی را در این فیلم جمع کرده و به شخصیتهای خلق شده به دست خود و ایمان صفایی جان بخشیده است. جهان با من برقص سرودی در ستایش زندگی، مرگ و مهمتر از آن رفاقت است.