پس از پایان جنگ، سینمای ایران نیز تا حدودی پوست انداخته و تولیدات متنوعتری را در ژانرهای مختلف روانه پرده نقرهای کرد. سینمای کمدی در کنار دفاع مقدس، کودک و ملودرام بار اکران را به دوش کشیده و از نیمه دوم آن نیز فیلمهای به اصطلاح تینایجری و جوانپسند موج تازهای را به وجود آوردند. در این دهه تولید آثار کمدی رونق داشته و همچنان در ردههای بالای جدول فروش سالیانه میتوان ردپای آشکار آن را مشاهده کرد.
جیببرها به بهشت نمیروند
ابولحسن داودی در اوایل دهه هفتاد یکی از بهترین کمدیهای موقعیت سینمای ایران را کارگردانی کرد که همچنان پس از گذشت سه دهه جذابیتهای خود را حفظ کرده است. قصه مرد جوان فقیری که در اتاق اجارهای خانه قمرخانممانندی زندگی میکند و قصد ازدواج با دختر یکی از سکنه همان ساختمان قدیمی اجارهای را دارد. او برای به دست آوردن پولی هنگفت با سه دزد در دزدی از بانک همراه میشود.مرکز ثقل قصه شخصیتی است با بازی علیرضا خمسه که تماشاگر را به خوبی با خود همراه میکند. شوخیهای نوشته شده را خمسه عالی از کار درآورده که البتهحضور پارتنرهایی همچون: محمود بهرامی، حسین محب اهری و غلامحسین لطفی در کیفیت موردنظر بیتاثیر نبوده است. سکانس موتورسواری حمیده خیرآبادی در حالی که آتنه فقیه نصیری کنارش نشسته، از سکانسهای درخشان فیلم است که از خاطر تماشاگرانش نمیرود.
دیگه چه خبر
دیگر کمدی متفاوت و پرفروش نیمه اول دهه هفتاد ساخته تهمینه میلانی که بخشی از موقعیتهای کمیک آن در دیالوگ و نریشن شکل گرفته است. قصه فرشته دختر پرشروشور دانشجوی ادبیات که برای به دست آوردن آنچه که دوست دارد، میجنگد. به خصوص در خانواده سنتی خود که همچنان در آن پسرها بر دخترها ارجحیت داشته و حتی پدر نیز بین او و برادر مخترعش فرق میگذارد! دیگه چه خبر کمدی متفاوت، سرحال و سرگرمکنندهای است که متکی بر قهرمان خود فرشته با بازی شیرین ماهایا پطروسیان بوده و عمده شوخیها نیز حول محور او میچرخد. در عین حال میلانی با خلق یک آدم آهنی به نام مبارک گامهایی ولو کوچک در جهت تخیل بخشیدن به فیلم خود برداشته است.
همسر
دیگر کمدی مهدی فخیمزاده پس از خواستگاری که مایههای ملودرام نیز دارد. قصه آشنای زن و شوهری که در اداره بیمه کار میکنند و طی یک افشاگری مالی، زن به مقام ریاست رسیده و مرد طاقت این موضوع را ندارد. کمدی ساده و سرراستی که بسیار به دیالوگ متکی بوده و در عین حال از چند شوخی بامزه درست اجرا شده نیز برخوردار است. برای نمونه میتوان به سکانس حضور مرد در انبار اداره و قطع و وصل شدن برق اشاره کرد. مهدی هاشمی و فاطمه معتمدآریا انتخابهای فوق العادهای برای نقشهای اول همسر بوده اند که تعامل خوبی نیز با یکدیگر داشتهاند.
لیلی با من است
کمدی جنگی کمال تبریزی که در آن دامنه شوخیها به جبهه و جنگ کشیده شده که همین امر کنجکاوی سینماروهای ایران را برانگیخت. رضا مقصودی که فیلمنامه فیلم را نوشته، صادق مشکینیای را خلق کرده که به عنوان فیلمبردار در تلویزیون کار میکند و حال باید برای ضبط گزارش همراه با کمالی به ظاهر جنگ دیده روانه اهواز شود. لیلی با من است پر است از شوخیهای شکل گرفته براساس کمدی موقعیت که به خوبی تماشاگر آشنا با این نوع کمدی را میخنداند. در عین حال بسیار متکی به ستاره خود پرویز پرستویی است که در نقش صادق مشکینی عالی ظاهر شده و به واسطه درک درست خود از کمدی، شوخیها را عالی از کار درآورده است. برای مثال میتوان به شوخی تکرارشوندهاش با پانصدتومانی داخل جیباش که هر بار نذر کرده و سپس آرام به جیب بازمیگرداند، اشاره کرد.
آدم برفی
داود میرباقری پس از ساخت چند سریال موفق تلویزیونی، در آدم برفی سراغ سوژهای خط قرمزی رفته که همیبن امر نیز سبب توقیف چندساله فیلم شد. داستان مردی به نام عباس خاکپور که برای مهاجرت به آمریکا آواره ترکیه و استانبول شده و هر بار هم دیپورت شده است. آشنایی او با جواد کولی و رئیساش، خاکپور را وادار به زن پوشی و تبدیل عباس به درنا میکند! آدم برفی به لحاظ قصه و شکل روایت شباهتهایی به فیلمهای فارسی قبل از انقلاب دارد که همین موضوع هم بهانه دست مخالفان فیلم داده و آن را بایکوت کردند. با این حال آدم برفی پیامی وطندوستانه در خود داشته و به لحاظ کارگردانی و دیگر اجزای فنی همچون: گریم و فیلمبرداری وضعیت خوبی دارد. اکبر عبدی، داریوش ارجمند و پرویز پرستویی هم ستارههای جلوی دوربین آن هستند که به شخصیتها جان بخشیده و تماشاگر هم دوستشان دارد.
کلاه قرمزی و پسرخاله
عروسکهای محبوب برنامه تلویزیونی صندوق پست دستپخت مشترک تیم دونفره خلاق ایرج تهماسب و حمید جبلی، خیلی زود سر از پرده سینما درآورده و رکورد فروش و تعداد تماشاگر را شکست. نخستین فیلمی که با حضور این دو عروسک جذاب و پرطرفدار ساخته شد، قصهای ساده و کمفرازونشیب دارد که در طراحی آن از فرمولهای کمدی کلاسیک بهره بسیار گرفته شده است. برای مثال میتوان به سکانس حرکت ویلچر پیرمرد بزرگ خانواده در سراشیبی پارک و در نهایت افتادناش در استخر اشاره کرد. در عین حال، تهماسب به خوبی از موسیقی و ترانه و آواز در این فیلم بهره گرفته و مخاطبان کم سن وسال خود را غرق شادی و لذت میکند.
مرد عوضی
در نیمه دوم دهه هفتاد، سینما هم تغییرات زیادی را تجربه کرد و بیش از همه سینمای کمدی تحت تاثیر قرار گرفت. محمدرضا هنرمند در این سالها چند کمدی جذاب ساخت که چارچوب فیلمنامههای آن را از کمدیهای مل بروکس وام گرفته بود. در مرد عوضی، فرهاد توحیدی به عنوان نویسنده فیلمنامه از کلیشه آشنای عوض شدن دو آدم با یکدیگر بهره گرفته با این تفاوت که خلاقیت بیشتری به خرج داده و بحث پیوند مغز را مطرح کرده است. ایدهای تخیلی که خوب شکل گرفته و شوخیهای بامزهای با خود دارد که بخشی از آنها هم خط قرمزی به حساب میآیند! مغز مخترعی فقیر به صاحب کارخانه مواد شوینده پیوند زده شده و دومی با چهره خود و فکر دومی زندگی پیچیدهای را تجربه میکند. پرویز پرستویی مرکز ثقل فیلم به حساب میآید که شوخ های نوشته شده را عالی اجرا میکند.