خبرها و رویدادهای سینمایی ایران و جهان

روزنه‌ نور در دل تاریک شب

روزنه‌ نور در دل تاریک شب

«سیدرضا میرکریمی» برای انتقال مفهوم و سیر پیشرفت روایت در آثارش، بیش از قصه به شخصیت متکی است و پرسوناژهایی را خلق می‌کند که با کنش بیرونی و همچنین درونیاتی که با ظرافت برای مخاطب عیان می‌شود، فضایی متفاوت و ویژه را خلق کنند.

«نگهبان شب» تازه‌ترین اثر میرکریمی، از فیلم‌های موفق اجتماعی در سال‌های اخیر است. بررسی این فیلم تنها با اتکا به آنچه از سینمای رضا میرکریمی می‌دانیم سبب می‌شود تا ابعاد مهمی از این اثر نادیده باقی بماند. درست است که این فیلم همچنان المان‌های اصلی جاری در فضای فکری این فیلمساز را با خود به همراه دارد، اما دارای وجوه خلاقانه دیگری هم هست که کمتر شاهد بروز و ظهور آن‌ها در آثار فیلم سازان میانسال ایرانی هستیم، چراکه در آثار اکثریت کارگردان‌های پا به سن گذاشته‌ای که دارای سینمای شخصی خود هستند، تنها شاهد مولفه‌هایی تثبیت شده می‌باشیم که در هر فیلم از آن‌ها تکرار می‌شود و کم تر شاهد تجربه گرایی و به کار گیری شیوه های مختلف فرمی و روایی هستیم. میرکریمی به خوبی قادر است حال و هوا و اتمسفری را که می‌خواهد در فضای فیلم‌هایش جاری کند و همین موضوع یکی از نقات قوت در مجموعه آثار اوست. در عموم آثار این فیلمساز، شخصیت‌ها با کشمکش، احساس یا مسئله‌ای درونی روبه رو هستند. حال آنکه در «نگهبان شب» آنچه شخصیت اصلی تجربه می‌کند، پی آمد ماجرا و حادثه بیرونی است. اما راه حل و شیوه مواجهه کاراکتر با این مشکلات، مطابق با آثار پیشین میرکریمی، باز هم رجعت به روح و فطرت آدمی است.

ماجراهای فیلم حول شخصیت جوانی به نام رسول شکل می‌گیرد که در یک ساختمان نیمه کاره مشغول به کار می‌شود. مواجهه او با افرادی که هر یک به نوعی با این ساختمان در ارتباط‌ اند، به تدریج صورت کلی روایت را ساخته و شکل می‌دهد. رسول ساده دل به سبب فراز و نشیب هایی که در مدتی کوتاه تجربه می‌کند، دچار نوعی کاتارسیس شده و همین مسئله از او شخصیتی قوی و محکم می‌سازد. اما اعتقاد میرکریمی به پاکی سرشت آدمی سبب می‌شود که او در پایان نیز علی رغم تحمل ناملایمات و سختی‌های بسیار، همچنان ساده دلی خود را حفظ کرده باشد. اینچنین است که ساختمان نیمه کاره نیز معنایی استعاری به خود گرفته و گویی روند خودسازی رسول به محض ورود به این مکان، آغاز شده و به آرامی تکمیل می‌شود. «نگهبان شب» ریتم کند و آرامی دارد و به آهستگی قصه خود را شکل می‌دهد و پیش می‌برد. با وجود مقدمه طولانی که رسیدن به هسته اصلی قصه را به تاخیر می‌اندازد، مخاطب همراه فیلم باقی می‌ماند چراکه فیلم ساز این توانایی را دارد که در سیری آرام، جزئیاتی از شخصیت را پیش روی تماشاگر قرار دهد تا او از ادامه پیگیری روند روایت دلزده نشود. به علاوه او برای این لحظات، چینشی از خرده پیرنگ‌ها را نیز در نظر می‌گیرد که هر یک بخشی از درام را می‌سازند که بیانگر مقصود و هدف نهایی است که فیلمساز قصد ارائه آن را دارد. «نگهبان شب» در مقاطعی از ویژگی‌های ژانر ملودرام هم بهره می‌گیرد اما در فاصله‌ای منطقی نسبت به آن می‌ایستد و بیش از اندازه احساسات مخاطب را درگیر خود نمی‌کند. در نتیجه از گرفتار شدن به ورطه سانتیمانتالیسم در امان می‌ماند.

دوری از کلیشه‌های رایج این گونه سینمایی، کاری است که میرکریمی در فیلم قبلی خود «قصر شیرین» نیز با موفقیت آن را به سرانجام رساند. توجه به مسائل معنوی و عرفان شرقی در آثار این کارگردان موجب می‌شود مجموعه فیلم‌های او پیوند و شباهت‌هایی با آثار فیلم سازانی نظیر مجید مجیدی و حتی عباس کیارستمی پیدا کند، اما باز هم تشخص نگاه فردی که ناشی از به کارگیری اندیشه و رویکرد ویژه میرکریمی در برخورد با مفاهیمی عرفانی است، سبب تمایز او از دیگران می‌شود. «نگهبان شب» قصه جوانی از طبقه بی بضائت جامعه را بازگو می‌کند. در سال‌های اخیر و بعد از موفقیت فیلم «ابد و یک روز» ساخته سعید روستایی، تعداد زیادی فیلم از این دست در سینمای ایران ساخته شد که نقطه تاکید آن‌ها بر فشار اقتصادی و پلشتی‌های زندگی در محله‌های فقیر نشین استوار بود. اما رضا میرکریمی با دوری از فضای تقلیدی، موفق می‌شود به روش تازه‌ای در مواجهه با این طبقه دست پیدا کند. او استاد خلق درام از قصه‌های پیش پا افتاده و حتی لحظه‌هایی ساده و بی افت و خیز است و این کار را چنان هنرمندانه انجام  می‌دهد که علاوه بر نمود داشتن بستری دراماتیک در اثر، که از ملزومات روایتگری در سینماست، احساس و تفکر مخاطب را نیز به صورت هم زمان برمی‌انگیزد. اتفاقی که در سینمای ایران کم یاب است و تنها در فیلم‌های تعداد معدودی از سینماگران شاهد آن بوده‌ایم. او می‌تواند فیلمی را کارگردانی کند که در عین ارتباط با عمیق ترین احساسات بشری، همچنان نقش عقلانیت در آن پررنگ باشد. مانند اینکه شعری لطیف و تغزلی سروده شود و بیش از احساس، منطق بر آن حکمفرما باشد.

شاید تنها بخشی از فیلم که کمی در ذوق می‌زند، مربوط به تبلیغات انتخاباتی باشد که البته تلاش شده مکث زیادی روی آن صورت نگیرد اما به دلیل معنای ضمنی که در خود دارد، شعار زده به نظر می‌رسد. بازیگران «نگهبان شب» به درستی انتخاب شده‌اند و این فیلم مملو از بازی‌های خوب و گیراست. تورج الوند که ایفاگر نقش اصلی است، پیش از این اثر، چهره شناحته شده‌ای نبود و ریسک کارگردان در واگذاری نقش رسول به او، اقدامی است که در نهایت به نفع فیلم تمام شده است. او به خوبی راکورد حسی خود در طول فیلم را حفظ می‌کند و موفق می‌شود شخصیتی بسیار باور پذیر خلق کند. الوند نشان داد از بازیگری درکی صحیح دارد و بازی او در سکوت، نمونه‌ای در تایید این ادعا است. محسن کیایی نیز در سال‌های اخیر با ایفای طیف متفاوتی از نقش‌ها، توان بالای بازیگری خود را به اثبات رسانده است. او با فهم این مسئله که رسول کاراکتر اصلی ماجراست، در سکانس‌های دونفره‌شان، با کنترلی مثال زدنی در ارائه نقش خود، که ناشی از تجربه است، بیانی بی طمطراق و خوددارانه از کاراکتر خود بروز می‌دهد تا رسول همچنان در کانون توجه قصه باقی بماند. لاله مرزبان نیز که پیش از این در چند فیلم و سریال ایفای نقش کرده بود، بازی به شدت دلپذیر و قابل قبول از خود ارائه کرده است و توانست برای این فیلم نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن از چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر شود. اما ستاره اصلی «نگهبان شب» بدون شک علی اکبر اصانلو است. بازیگری که او هم چهره‌ای شناخته شده نیست اما حضورش در این اثر، از جذابیت‌های فیلم به شمار می‌رود. او ایفاگر نقشی پرچالش است که رویکری اشتباه نسبت به آن می‌توانست تصویری کاریکاتور گونه و بی ثمر از آن به دست دهد. اما اصانلو با حضور پرقدرت خود در قامت این کاراکتر، توانسته اثری مثبت به این فیلم تزریق کند. از اجرای کم نظیر سکانس پایانی «نگهبان شب» نیز نمی‌توان به سادگی عبور کرد. جایی که قرار است توامان حس رهایی و عروج را القا کند و با وجود طرح داستانی که کلیشه‌ای به نظر می‌رسد، با چنان دقت و مهارتی کارگردانی شده است که پایانی درخشان برای این فیلم رقم زده و به دل مخاطب هم می‌نشیند.

رزرو فیلم نگهبان شب – آی‌تیکت (iticket.ir)