خبرها و رویدادهای سینمایی ایران و جهان

نقد فیلم زالاوا

فیلم زالاوا راوی داستان مبارزه‌ی انسان‌ها و اجنه در فضایی آمیخته با جهل و نادانی است. جهلی که مردم را از بیم مرگ به کام خودکشی می‌کشاند.

زالاوا اولین تجربه‌ی سینمایی ارسلان امیرى در مقام کارگردان است که راوی یک داستان ریشه‌دار در خرافات محلی در یک بستر مکانی خاص است که بدون شک اولین و مهمترین ویژگی مثبت و تاثیرگذار فیلم از همین بستر نشات می‌گیرد.

فیلم از ثانیه‌ی اول و در افتتاحیه‌ی فیلم با یک کپشن به سراغ توصیف فضای روایت داستان می‌رود و سپس در ادامه‌ی فیلم نیز به طور مداوم سعی در ایجاد یک اتمسفر دقیق از بستر روایى داستان دارد و به حق از پس این کار به خوبی برمی‌آید و از قضا شاید نامگذاری فیلم به این نام نیز به همین جهت، دقیق و درست است.

اتفاقات و نشانه‌گذاری‌های فیلم زالاوا در مقاطع مختلف، تماشاگر را به خوبی به زالاوا و مناسباتش آشنا می‌کند بطوریکه بیننده به خوبی می‌داند که زالاوا روستایی است از روستاهای اقماری یک منطقه‌ی خاص با ویژگی‌های زیستی منحصر به فرد که این منطقه درگیر مسئله‌ای ترسناک به نام “جن“ است و شیوه‌ی مقابله‌ی افراد این روستا با اجنه نیز به نوعی با خون و خونریزی همراه است. از سویی مسئله‌ی واقعی که حضور اجنه است در این فضا از سوی فیلمساز به خوبی ساخته می‌شود و از سوی دیگر مردم همین روستا به نکته‌ی دیگری نیز توجه دارند که تشدید این مسائل در قالب خرافه، ممکن است از سوی مردم روستای بالا باشد تا زمین‌های زالاوایی‌ها را مفت از چنگشان دربیاورند. فاصله پاسگاه تا شهر و مسیر رفت و آمد پاسگاه تا زالاوا نیز به خوبی به ساخت جغرافیای زالاوا کمک کرده است. هرچند در این راستا کارگردان می‌توانست تصاور و قاب‌های چشم‌نوازتری را برای بیننده به نمایش بگذارد اما به هر روی زالاوا از پس این فضاسازی برآمده است.

همین ساخت یک جغرافیای درست و آداب و رسوم خاص خرافی جامعه که البته ریشه در وجود یک عنصر واقعی به نام جن دارد و شاید به مرور درگیر خرافات نیز شده است، به خوبی توانسته اتمسفر فیلم را برای بیننده بسازد و عملا تماشاگر درگیر داستان به وجود آمده حاصل از فضاسازی کارگردان می‌شود.

هرچند داستان فیلم زالاوا به لحاظ پیچیدگی و وجوه داستانی دارای ابعاد گسترده‌ای نیست اما ترسیم و پرداخت کاراکترهای اصلی و کاراکترهای تیپیکال در فیلمنامه توانسته است حجم خوبی از تقابل‌های به تصویر کشیده شده را به داستان بیفزاید و با آنکه داستان پرملاتى ندارد، دچار لکنت در خط روایی داستان نمی‌شود.

پی‌رنگ داستان به دقت انتخاب شده و درواقع یک تقابل جدی بین پروتاگونیست داستان با آنتاگونیستی است که در مقاطعی از فیلم این تقابل به زیبایی حاصل روحیات و ویژگی‌های شخصیتی این دو نشان داده می‌شود.

به زعم نگارنده‌ی این مطلب، تصویر بی‌قضاوت و غیر جانبدارانه‌ی کارگردان در ترسیم شخصیت استوار (با بازی نوید پورفرج) و آمردان (با بازی پوریا رحیمی‌سام) تا قبل از سکانس پایانی، مهمترین نکته در شخصیت‌پردازی این دو کاراکتر است که هر دو بازیگر نیز به خوبی با خلق شمایی خاکستری از کاراکترها، تلاش کارگردان را در تحقق این هدف را جامه‌ی عمل پوشاندند.شاید دوگانگی نظرات تماشاگران در طرفداری از استوار و آمردان نیز موید این موضوع باشد که همانقدر که استوار (نوید پور فرج) به عنوان قهرمان طرفدار دارد و دلنشین است، به همان مقدار آمردان (پوریا رحیمی ‌سام) به عنوان ضد قهرمان نیز باورپذیر بوده و همذات‌پنداری تماشاگر را برمی‌انگیزاند.

فیلم زالاوا

حیف است که به سکانس معرفی هر دو کاراکتر نیز اشاره نشود. سکانس معرفی هر دو شخصیت به شدت درخشان و به نوعی کپسولی از شمای هر دو کاراکتر است. اولین مواجهه‌ی تماشاگر با کاراکتر استوار، لحظه‌ی سوار شدن همراه با اقتدار و ژست خاص او به ماشین پاسگاه با یک دیالوگ دقیق است که نمایانگر شخصیت اوست وقتی می‌گوید : “وظیفه‌ی من دستگیر کردن اجنه نیست.” و اقتدار این کاراکتر نیز از طریق یک نمای نسبتا لوانگل که از روی زمین گرفته شده و سوار شدن او در ماشین را نشان می‌دهد، به درستی کامل شده است. از سوی دیگر نمای معرفی آمردان نیز نمای خوبی است. دوربین در لانگ‌شات عنصری را به نمایش می‌گذارد که در ابتدای سکانس، فردی از افراد است اما به مرور در کادر تنها می‌شود و با برنامه‌ریزی یک بازی خونین، یک برهم‌کنش جدی نیز با قهرمان دارد. سپس آمردان نیز با یک رفتار خاص و مجددا ژست‌های منحصر به فرد که بعدا توسط استوار نیز به سخره گرفته می‌شود، خود را به تماشاگر معرفی‌ می‌کند. اما در پاسخ به این سوال که چرا در این مطلب، استوار به عنوان قهرمان و آمردان به عنوان ضد قهرمان معرفی شده است باید بیان کرد که بدون شک کارگردان و فرم تصویری فیلم با استفاده از نماهایی که از این دو برداشت کرده است، به وضوح در کنار استوار می‌ایستد تا آنجا که حتی دوربین کارگردان برای به تصویر کشیدن آمردان، به درون زندان نیز نمی‌رود و بیننده هربار ‌از پنجره‌ی ملاقات موفق به ملاقات آمردان می‌شود.

این خلق درست پروتاگونیست و آنتاگونیست داستان در کنار یک پایان تراژیک که به طور غیرمستقیم حاصل تقابل این دو کاراکتر است که به خوبی از پس خلق یک سکانس پایانی خوب و کارآمد برآمده و توانسته تصویر خرافی حاصل از جهل مردم را به زیبایی به نمایش درآورد. در روند داستان دو شخصیت از جهت بزرگى روح، زایش، غرور، عشق و شجاعت تفاوتىآشکار با دیگر کاراکترهای تیپیکال یعنی مردم دارند. نگاه آن‌ها به زندگى و مرگ و به خصوص طبیعت با دیگران تفاوت دارد و همیشه بر اثر خشم، کینه و حسادت دیگران به آن‌ها و ناسازگاری‌شان با حقارت به خاک افتاده‌اند.

اما مسئله‌ی دیگر عنصر تعلیق و فضای دلهره‌آور در فیلم است که بدون شک تمام تمهیدات کارگردان محترم از همه‌ی مسائل بیان شده، برای رسیدن به این عنصر تعیین‌کننده در این ژانر است و به واقع فیلم، از عهده‌ی ساخت چنین حسی سربلند بیرون آمده است و بیننده در مقاطع مختلف دچار تعلیق در داستان و دلهره در فضاسازی فیلم می‌شود که در این نقطه است که اجنه درواقع کمک خود را به فیلم ارائه می‌دهند. این تعلیق و ایجاد دلهره گاهی در شکار اجنه، گاهی در باز کردن یک شیشه به ظاهر خالی و گاهی یافتن همان شیشه‌ی به ظاهر خالی در وسایل دکتر ملیحه (با بازی هدی زین‌العابدین) است. و همچنان کارگردان محترم فیلم با عدم جانبداری و خلق یک ابهام یا ایهام در تمام کاراکترهای فیلم، صد البته به ایجاد این تعلیق کمک می‌کند.

در پایان باید بیان کرد که فیلم زالاوا یک فیلم خوب و جسور در بیان یک داستان سرراست و برآمده از یک واقعیت آمیخته با خرافات است که شناخت مسئله و درک خوب کارگردان از محیط، در کنار توانایی بازی گرفتن از بازیگران خوب، اثری را به نمایش درآورده است که ضعف‌های اجرا نیز در آن آنقدر جلب توجه نمی‌کند و به دقت می‌توان زالاوا را یکی از بهترین فیلم‌های سی و نهمین جشنواره فیلم فجر دانست.