رخشان بنیاعتماد یکی از مهمترین کارگردانهای زن سینمای ایران است که از سال 1366 تا بهحال 12 فیلم ساخته. اکثر آثارش به دلیل دست گذاشتن روی سوژههای مهم اجتماعی بخصوص در حوزه زنان، بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند. بنیاعتماد سال ۷۰ برای ساخت فیلم «نرگس»، سیمرغ بهترین کارگردانی را از دهمین جشنواره فیلم فجر گرفت. چند سال بعد جایزه بهترین فیلمنامه را برای «روسری آبی» دریافت کرد و در هفتاد و یکمین جشنواره فیلم ونیز در سال ۲۰۱۴، جایزه بهترین فیلمنامه را برای فیلم قصهها به او رسید. به بهانه سالروز تولد این کارگردان موفق، مروری داریم بر مهمترین شخصیتهای فیلمهایش.
بنیاعتماد از جمله کارگردانهایی است که فیلمهایی با محوریت مشکلات و آسیبهای عاطفی، فرهنگی و اقتصادی زندگی زنان ساخته است. در فیلمهای «نرگس»، «روسری آبی»، «زیر پوست شهر»، «گیلانه»، «خون بازی» و «قصهها» با زنانی مهم و اثرگذار روبهرو هستیم که هرکدام در نوع خود بینظیرند.
نصرالله مددی | مهدی هاشمی | زرد قناری | 1367
«زرد قناری» اواخر دهه شصت ساخته شد و بنیاعتماد در این فیلم روی آسیبهای اجتماعی و مشکلات مردم مهاجر در شهرهای بزرگ دست گذاشت. شخصیت اصلی داستان نصرالله است؛ مردی ساده و خوشبین که به همهچیز دیدی مثبت دارد و بیشتر از اینکه منطقی فکر کند اسیر احساساتش میشود. او کفاش جوانی است که در شهر کوچکی زندگی میکند سهم خود را در کفاشی میفروشد تا زمین کشاورزی بخرد اما میفهمد صاحب زمین آن را با سند جعلی به دیگری فروخته است. راهی تهران میشود و اینبار باجناقش کلاه دیگری سرش میگذارد. این شخصیت ساده رفته رفته در طول فیلم تغییر میکند و متحول میشود.
آفاق| فریماه فرجامی | نرگس| 1370
در فیلم «نرگس» به کارگردانی رخشان بنیاعتماد با سه شخصیت عادل، نرگس و آفاق مواجهیم. عادل و نرگس از همان ابتدا به طور کامل معرفی میشوند اما آفاق، شخصیتی پیچیده است که ظاهرا نسبت به دو نفر دیگر حضور کمتری دارد اما جذاب ترین شخصیت فیلم را میسازد. آفاق زنی میانسال است که گذشتهای تلخ دارد و مرد جوانی به اسم عادل او را به عقد خود درآورده. آنها دزدی میکنند و تیم خوبی را تشکیل میدهد. تا جایی که عادل به دختری به نام نرگس دل میبندد قرار میشود آفاق به اسم مادر عادل به خواستگاری او برود. آفاق تنهاست و به عادل وابسته اما چیزی به زبان نمیآورد. نمایش این احساسات است که از او شخصیتی جذاب میسازد. در پایان فیلم هم وقتی عادل، نرگس را به جای او انتخاب میکند دیگر انگیزهای برای ادامه زندگی ندارد.
رسول رحمانی| عزتالله انتظامی | روسری آبی| 1373
رخشان بنیاعتماد در فیلم «روسری آبی»، کارخانهدار ثروتمند و میانسالی به نام رسول رحمانی خلق میکند؛ مرد مسنی که بعد از مرگ همسرش تنهایی امانش را بریده. انتظامی در این نقش، از نمایش همین نقطه تنهایی و سوت و کوری شروع میکند، به دلسوزی برای دختری به نام نوبر کردانی و زندگی فقیرانهاش میرسد و نهایتا همین نوبر، میشود چشم و چراغ دل پیرش. او در حساسترین نقطه فیلم، جلوی بچههایش میایستد و تمام عشقش را فریاد میزند. سکوتها، شکها، عشق و نهایتا ایستادگی برای احساسات شخصی، مسئله مهمی است که انتظامی بهخوبی در کاراکتر رسول رحمانی میسازد.
نوبر کردانی | فاطمه معتمدآریا | روسری ابی| 1373
نوبر کردانی یکی از مهمترین نقشهای فاطمه معتمدآریا در دهه هفتاد است. دختری تنها و فقیر از طبقه فرودست جامعه که برای سروسامان دادن به زندگی خانوادهاش بیوقفه کار میکند. او حاضر نیست برای پول بیشتر از چارچوبهایش پا فراتر بگذارد اما مدام مورد سوءظن دیگران قرار میگیرد. با ورود رسول رحمانی به زندگیاش، ابتدا معذب است و نمیتواند هرگونه توجه را از او بپذیرد اما رفتهرفته با اینکه رسول سنوسال پدرش را دارد به او دل میبندد و حاضر میشود مقابل مخالفتهای دیگران بایستد. نوبر سادگی و مهربانیاش را تا پایان حفظ میکند و همین که میتواند یک خانواده داشته باشد احساس خوشبختی میکند.
طوبا| گلاب آدینه | زیر پوست شهر| 1379
رخشان بنیاعتماد در «زیر پوست شهر» توأمان روی مسئله فقر مالی و فرهنگی دست گذاشته بود و اوضاع و احوال خانوادهای را در آستانه انتخابات مورد توجه قرار داده بود. خانوادهای که هرکدام از اعضای آن برای پیشرفت تلاش میکردند اما راهی به جایی نداشتند. شخصیت اصلی فیلم طوبا بود، زنی که در یک کارخانه کارگری میکند تا خرج خانوادهاش را دربیاورد. شوهرش کار نمیکند و خانهنشین شده و طوبا علاوه بر کارگری، باید حواسش به امورات خانواده هم باشد. با اینحال مادری سرزنده و خوشبین است و با بچههایش رابطه دوستانهای دارد. مصاحبه طوبا جلوی دوربین تلویزیون در روز انتخابات یکی از مهمترین سکانسهای فیلم بود.
ننه گیلانه| فاطمه معتمدآریا | گیلانه| 1383
در فیلم «گیلانه»، رخشان بنیاعتماد مشکلات مادران و همسران جانبازان جنگ را به تصویر کشید. ننه گیلانه یک مادر پیر گیلانی است که در ابتدای جنگ، پسرش مجروح شده و قدرت و توان حرکت ندارد. همه هم و غمش پرستاری از اوست و عاشقانه فرزندش را تر و خشک میکند. معتمدآریا در نقش ننهگیلانه بازی درخشانی از خودش به نمایش میگذارد و برای نشان دادن عمق احساس کاراکتر، از چهره و بیانش به درستی استفاده میکند. بخشی از جذابیت کاراکتر به گریم او برمیگردد. طوری گریم شده که در نگاه اول بشود به رنج موجود در صورتش پی برد. ننهگیلانه یکی از شاهنقشهای کارنامه معتمداریاست.
سارا| باران کوثری | خونبازی| 1385
در «خون بازی» مشقات مادر یک فرزند معتاد به تصویر کشیده شده . داستان فیلم درباره دختری به نام ساراست که اعتیاد زیادی به مواد مخدر دارد. نامزدش قرار است از خارج بیاید تا با او ازدواج کند و مادرش مجبور است در مدت زمان کوتاهی او را ترک دهد. جذابیت داستان به ترسیم درخت عواطف مادر و دختری است. فیلم به صورت سیاه و سفید منتشر شده اما باران کوثری را با موهایی کوتاه، ابروهایی ریخته شده و چشمهایی کم حالت و چهرهای لاغر و بیحال میبینیم. او از طرفی رنج نبود مواد را تحمل میکند و از طرفی نگران وضعیت بیسامان خانوادهاش است و در کنار همه اینها از ظاهرش در آستانه ازدواج رنج میبرد و همه اینها در بازی باران کوثری مشهود است.