«مجنون» روایت چند روز از زندگی شهید «مهدی زینالدین» است که در آن لشگر ۱۷ علیبنابیطالب علیهالسلام قم را در عملیات خیبر فرماندهی میکند. این فیلم که به چهل و دومین جشنوارهٔ فیلم فجر راه یافته گریز اندکی هم به زندگی این فرماندهٔ دفاع مقدس میزند و از رزمآوری شهید «مجید زینالدین» (برادر مهدی) نیز سخن به میان میآورد. در این گزارش فیلم «مجنون» را از نگاه زندگی بررسی میکنیم.
دو نکتهٔ مهمی که در نظر داریم
مطابق قول و قرار همیشگیمان در نوشتن از فیلمها، همان قدری از روایت داستان و پایان آن میگوییم که سازندگان آن در مصاحبهها و نشست خبری فیلم خود گفتهاند، مگر در پرداختن به جزئیاتی که از نگاه «زندگی» اهمیت دارند، اما داستان و پایان فیلم را لو نمیدهند. ضمن اینکه تحلیل و بررسی نکات فنی فیلم را بر عهدهٔ دوستان سینمایی میگذاریم و تنها به تجزیه و تحلیل محتوای آن میپردازیم.
زینالدین، حساس به بیتالمال
مهدی زینالدین در «مجنون» فرماندهای منعطف، مهربان و مسئولیتپذیر است. زیر سر سربازی که با تکیه به اسلحه خوابش برده چفیه میگذارد، وقتی شرایط بحرانی نیست بیدلیل با مرخصی غیراضطراری نیرویش مخالفت نمیکند. حتی حشرهای را که در حال غرق شدن است نجات میدهد. او به بیتالمال حساس است و به نیروهایش (حتی برادرش) هم در این موضوع تذکر میدهد.
فرماندهای که انسانها را میساخت
زینالدین صبور است و برای ساخته و آماده شدن به افراد فرصت میدهد. او گروه آذربایجانیهایی را که اخراج شدهاند، ضمانت و در لشکرش پذیرش میکند. خودش هم آنها را سروسامان میدهد و کمکاریهایشان را جبران میکند. زینالدین برای آنکه این گروه و سردستهٔ سرکش آن (محمدعلی) را به نیروهایی مناسب میدان تبدیل کند صبوری به خرج میدهد. بدون آنکه خم به ابرو بیاورد یا نیروهای زیردستش را به دردسر بیندازد، به جای یکی از آنها سر پست میایستد و پاس میدهد، یا برای آنکه فرمانپذیری و اطاعت از فرمانده را به آنها بیاموزد، خودش به همراه دوستش و برادرش داخل آب میپرند. شخصیت مهدی زینالدین آنقدر دوستداشتنی و اثرگذار است که محمدعلی تا لحظهٔ آخر با نامه و دستخطی که از مهدی دارد، فخرفروشی میکند.
مادر، همسر و دختر، وزنههای زندگی زینالدین
مجید محصل است و هنوز رضایت مادرش را برای حضور در جبهه کسب نکرده. مهدی مدام به برادرش یادآوری میکند که تا وقتی شرط مادرش را عملی نکند، جایی در لشکر ندارد. مجید البته قبل از این حرفها درصدد جلب رضایت مادرش برآمده. این نشاندهندهٔ اهمیت جایگاه و احترام مادر در زندگی برادران زینالدین است.مهدی در جنگ، مرد میدان و یک فرماندهٔ سرشناس، اما در خانواده یک همسر همدل و پدر مهربان است. او در غیاب همسرش (منیر) که آموزگار مدرسهٔ دخترانه است، خانه را تمیز میکند و دختر خردسالش (لیلا) را روی پا لالایی میکند تا بخوابد.زینالدین در غیاب خودش نگران همسر و دخترش است و در آستانهٔ شروع عملیات آنها را به قم و پیش خانوادهاش میفرستد تا با خیال راحت به عملیات برسد و نگران تنهایی آنها نباشد. موقع خداحافظی هم از همسرش بابت سختیهایی که در زندگی با او کشیده حلالیت میطلبد.در همین چند صحنه و مکالمه، نقش پررنگ خانواده در زندگی مهدی زینالدین روشن میشود.
خویشتنداری در بحران، بزرگواری در آرامش
یکی از لحظات کلیدی فیلم از نگاه «زندگی» بعد از بمباران هوایی مدرسه است. منیر با عصبانیت و تندی به مهدی گلایه میکند. مهدی در سکوت فقط گوش میدهد و بدون هیچ واکنشی میرود.بعد از اینکه منیر از آن جو متشنج خارج میشود و به خانه برمیگردد، میبینیم که میکوشد دلخوری را رفع کند و دل مهدی را به دست بیاورد. مهدی در لحظهٔ ورود به خانه با تیزبینی متوجه آرایش منیر میشود و طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده میگوید: «شما همین جوری قشنگی. این کارا لازم نیست.».منیر دستپاچه و نگران از احتمال دلخوری مهدی، به او هدیهای میدهد و به خاطر رفتار تندش بعد از بمباران و حرفهایی که زده عذرخواهی میکند. مهدی با بزرگواری میپذیرد و برای آنکه منیر کمتر معذب باشد، موضوع را عوض میکند.
فرماندهی مهدی در مجنون
فرماندهان جنگ در شرایطی تصمیم به عملیات تهاجمی خیبر میگیرند که جنگ به بنبست رسیده است. در طول یک سال تمام عملیاتها شکست خورده و زینالدین معتقد است: «اگر در مجنون نتیجه بگیریم، نتیجهٔ کل جنگ عوض میشود.». به همین خاطر او و دیگر فرماندهان شاخص این عملیات، با تمام توان به میدان میآیند و تا آخرین لحظه ایستادگی میکنند. حتی وقتی عملیات به خطر میافتد در دل شب، با اصرار و به مسئولیت خودش هلیکوپتری را بلند میکند تا نیروهایش را سامان دهد.یکی از زیباترین صحنههای فیلم آنجاست که زینالدین پیکر رفیق شهیدش را با حمایل کردن پرچم ایران به خودش میبندد و زیر آتش دشمن، با موتور به عقب برمیگرداند؛ در حالی که گویی اصلاً در این دنیا نیست…
حس قشنگ قصه
میدانیم قهرمان مجنون ما به شهادت رسیده. اما اینکه بعد از تماشای فرماندهی و رشادتش در «مجنون»، قهرمان فیلم به شهادت نمیرسد، دلچسب است. گویی این نوع پایانبندی، باب جدیدی به روی سینمای دفاع مقدس باز کرده است که در فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» هم شاهد بودیم.مثل بسیاری از فیلمهای دفاع مقدسی در «مجنون» هم ازخودگذشتگی و فداکاری رزمندهها را میبینیم. در نهایت وقتی عملیات به نقطهٔ بحرانی میرسد و زینالدین دستور عقبنشینی میگیرد، بعد از کلی کشمکش درونی، این دستور را به نیروهای تحتمسئولیت خود ابلاغ میکند. اما تمام نیروها از پشت بیسیم میگویند که تا آخرین نفس در خط خواهند ماند و مواضع را حفظ خواهند کرد.و اینگونه جزیرهٔ مجنون با نیروهای مجنون آرمان خمینی (ره) و به دستور امام خمینی (ره) حفظ شد…