مدتی است سینمای اجتماعی ایران وارد لیست گونههای پر طرفدار میان سینما دوستان شده است. البته هنوز هم شکل تولیدات این بخش از هنر هفتم به شکلی است که انتخاب یک فیلم خوب از آن را برای سینما رفتن دشوار میکند.
به همین دلیل با امیرقادری منتقد سینما گفتوگویی داشتیم تا نظرش را بهعنوان منتقد سینما در رابطه با فیلم «جنگل پرتقال»، یکی از آثار اجتماعی روی پرده سینما بپرسیم.
قادری در ابتدا با اشاره به بارزترین ویژگی فیلم «جنگل پرتقال» بیان کرد: «جنگل پرتقال» نمونهای قابل توجه است که شاید به تمامی جریان اصلی سینما تعلق نداشته و رگههای تجربی در آن مشهود باشد؛ اما با این وجود، تمام تلاش خود را بهکار میگیرد تا خط ارتباطش با مخاطب را از دست ندهد. معلوم است که تلاش بسیاری برای نوشتن فیلمنامه آن بهکار رفته و شخصیتپردازی بسیار خوبی دارد.
وی ادامه داد: کمتر به خاطر داریم که در سینمای ایران از جنبههای مختلفی به شخصیت مرکزی یک فیلمنامه پرداخته شود تاجایی که نتوان بهسادگی نقش و شکل شخصیتی آن را در یک جمله خلاصه کرد، اما نویسنده «جنگل پرتقال» از عهده این کار برآمده است. برای اینکه بتوان یک شخصیت با ویژگیهای متناقض در داستان را در قالبی تماشاگرپسند قرار داد بدون اینکه تماشاگر احساس گیجی کند، نویسنده مسیر دشواری پیموده و بهنظرم میرسد نوشتن متن این فیلم دقت و زمان زیادی از او گرفته است.
این منتقد سینما با تحلیل از بازی بازیگران این فیلم و همچنین شخصیت پردازی نقشها اظهار کرد: شخصیتپردازی جذاب «جنگل پرتقال» را بازیِ بازیگر نقش اول فیلم کامل میکند؛ در عین حال سایر هنرپیشهها یعنی بازیگر خانم و بازیگران نقشهای فرعی هم به دقت انتخاب شدهاند و هم بهخوبی از پس کار خود برآمدهاند. کارگردان میداند که باید به چنین داستانی، لحنی متنوع بدهد و طنزی که در دل درام وجود دارد به تماشاگر کمک میکند تا با علاقه بیشتری این داستان را دنبال کند.
قادری درباره ایده کلی داستان این فیلم و نحوه روایت کارگردان از آن توضیح داد: با اینکه فیلم در چهارچوب درام طبقهبندی میشود و کمدی نیست اما کارگردان برای جذاب کردن ایده مرکزی خود، طنز ظریفی بهفیلم اضافه کرده که در اجرا هم بهنتیجه رسیده. نکته جذاب دیگر فیلم آن است که ایده مرکزی، کل متن را تشکیل نمیدهد. معمولا سینماگران ما وقتی یک ایده اصلی و یا یک ویژگی در یک کاراکتر پیدا میکنند به همان بسنده میکنند؛ اما در«جنگل پرتقال» فیلمساز تلاش کرده ایده مرکزی را بپروراند، بهجوانب مختلفاش بپردازد و از نقطه نخست داستان، آن را ارتقا بدهد. خود سکانس معرفی اولیه کاراکتر که ویژگیهای جذاب و در عین حال ظاهرا متناقضی از شخصیت اصلی رو میکند، شاهد مثالام است.
وی ادامه داد: این فیلم در ضمن میتواند در آینده تصویر شایسته توجهی از جوانان ایرانیِ این دوره از تاریخ مملکتمان هم بهحساب بیاید و قابل رجوع باشد. به نظرم میرسد سازنده فیلم بهخوبی توانسته است پیچیدگیها، جاهطلبیها، سرخوردگیها، آرزوها و تلاش این نسل برای کسب هویت را به تصویر بکشد.
قادری به شاخصههایی از «جنگل پرتقال» که میتواند مخاطب را برای انتخاب یک فیلم اجتماعی ترغیب کند اشاره کرد و گفت: «جنگل پرتقال» با اینکه در وهله اول فیلمی نیست که برای مخاطب وسیع ساخته شده باشد، اما میتواند مخاطب خود را پیدا کند و حتی از لحاظ اقتصادی به سود هم برسد. قرار نیست هر محصول سینمایی، گروههای وسیعی از جامعه را جذب کند؛ اما میتواند برای قشر خاصی، با سطح سواد و تجربه سینمایی قابل قبول، جذاب باشد و با جذب آنها بتواند به بازدهی مالی برسد. «جنگل پرتقال» فیلمی است که میتوان آن را به این گروه و طبقه از تماشاگرانی که مدتی است کمتر بهمحصول مناسب خودشان در چهارچوبِ این سینما برمیخورند؛ پیشنهاد کرد و امیدوار به فروش مناسب آن بود.
وی افزود: البته مشخص است سازنده این فیلم بهتازگی از دنیای فیلم کوتاه به دنیای فیلم بلند قدم گذاشته اما همانطور که گفتم آنقدر متناش را خوب پرورانده؛ که بیننده ایرادهای موجود در آثار فیلمسازهایی را که از ساخت فیلم کوتاه به فیلم بلند رسیدهاند، در آن کمتر میبیند. اصلیترین نکته منفی که در «جنگل پرتقال» دیدم، این است که پایانبندی فیلم، مقداری تحت تاثیر فیلم کوتاه قرار دارد. شاید این پایان، برای بینندهای که برای تجربهای عمیقتر همراه با شخصیتها به تماشای یک فیلم بلند نشسته باشد؛ عمق و گیرایی لازم را نداشته باشد.
امیر قادری در پاسخ به این سوال که چگونه تماشای «جنگل پرتقال» را به بیننده پیشنهاد میکند بیان کرد: این فیلمی است که پس از مدتها در سینمای ایران، میتوانم تماشای آن را پیشنهاد کنم. فیلمهای دیگری بوده که دوست داشته باشم، اما خیالام بهدلایلی از پیشنهاد دادنشان بهتماشاگر این سینما، راحت نبود. فکر میکنم داستان فیلم به تماشاگر کمفروشی نمیکند و شخصیت مرکزیای جذاباش، با بالا و پایینهای متفاوت و گاه متناقضاش، دوستداشتنی و قابل همراهی از آب درآمده. سازندهاش از ترکیب واقعیت و خیال هم استفاده کرده تا بهقصهاش عمق بدهد؛ اما اندازه نگه میدارد و برایش استراتژی دارد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: بیننده پس از تماشای فیلم؛ از گذراندن این مدت با کاراکتر مرکزی، پشیمان نمیشود و شاید شباهتهای قابل توجهی هم با زندگی امروزش ببیند. در ضمن آن سکانس مهمانی و افترپارتی بامزه بعدش را دوست داشتم!