یکی از مشکلات هنر انقلاب که امروز بیش از پیش جلوه میکند قطع شدن میدان مابین نظریهپردازان هنر تراز انقلاب اسلامی و هنرمندان است.
وقتی سخن از هنر تراز انقلاب اسلامی به میان میآید این گونه نیست که تنها پرداختن به جریان انقلاب اسلامی از خروش شهید نواب، قیام امام و … تا 22 بهمن و مدتی پس از آن باشد. «انقلاب اسلامی» یعنی مفاهیم بنیادین تشیع: عدالت خواهی، ظلم ستیزی، انتظار نامنفعلانه و … .
امروز سالگرد درگذشت شهادت گونه علی شریعتی پس از عزیمت اجباریشان به انگلیس است. نیک دانستیم که در این باره درنگی کنیم بر بخشی کمتر دیده شده از منظومه فکری ایشان یعنی تئوریهای هنری بویژه تئاتر-سینمایی ایشان که پیش از انقلاب از تئوری به عمل رسید و در پساانقلاب ادامه یافت.
در آغاز برای یافتن سرنخ جریان شب پیش به مصاحبه اختصاصی با مهندس بامداد نخستین رئیس انجمن اسلامی (انقلابی) دانشگاه تهران در سال 1362 پس از انقلاب فرهنگی پرداختیم. ایشان گفتند: «دکتر (شریعتی) جدا از این که از نظریه پردازیهایشان پیرامون اسلام، هنر و شعرهایشان در آثاری مانند «فاطمه، فاطمه است»، «ابوذر» و «قصه حسن و محبوبه» آثاری هنری آفریدهاند که با بهترین نوشتههای ادیبان معاصر قابل سنجش است. دکتر از اساس هنرمند بودند: در زیستن، در رفتار، در تدریس، سخن گفتن-نوشتن و از همه مهمتر مواجههشان با همه چیز جهان از«عشق» تا برخورد با بیماری احسان در کودکی و در نهایت مرگ.»
مهندس بامداد ما را برای پیدا کردن سرنخ ماجرا به پیگری متن ابوذر و جریان تبدیل شدن آن به نمایش و نمایش سربداران راهنمایی کردند. در بررسی جریان متن ابوذر و تبدیل شدن آن به نمایشنامه چند نفر نقش اساسی داشتند که مهمترین آنها داریوش ارجمند بوده است ایشان در این باره میگویند: «در دانشگاه درس تاریخ میخواندم؛ مشغول بازی در تئاتر، در مقام کارگردان و بازیگر بودم. و آثار متعدد نمایشی را تولید کردم تا آنکه یکی از دوستانم زندهیاد رضا دانشور نمایشی را با عنوان «بار دیگر ابوذر» براساس یکی از کتابهای دکتر شریعتی به رشته تحریر درآورد.
وقتی نمایشنامه را به آقای شریعتی نشان دادم گفت که این مقاله است یا نمایشنامه؟ من تاکید کردم که میتوانم در قالب و ساحت اجرا این اثر را به شکلی نمایشی به مخاطب ارائه دهم.»
*تئاتر مقاله نیست
نکته مهم که شریعتی به شاگردانش پیرامون متن اقتباس شده از نوشته خود میگوید، آسیب شناسی است که در نخستین تئاتر ایران با موضوع اسلام رخداده است، یعنی آن که باید مرز میان اثر هنری و مقاله مشخص باشد و اثر هنری باید مبتنی بر شخصیت و درام باشد و نه آشکار گویی و شعار، شاگردان استاد پس از این اشاره ایشان اثر را بازنگری میکنند. اثری که بدل به نخستین نمایش اسلامی-انقلابی میشود که حتی در اجرا حسینیه ارشاد ساواک را هم به واکنش وامی دارد.
در اسناد ساواک درباره اجرای این نمایش در حسینیه ارشاد آمده است که:«نمایشنامه «باردیگر ابوذر» با سخنرانی علی شریعتی آغاز شد. شریعتی با انگیزه دفع خطر افتتاح مراسم را بر عهده گرفت و در نسبت هنر و مذهب سخن گفت. در میان اجرای نمایش کفزدن ممتد حضار موجب قطع شدن اجرای نمایش شد. رادیو تلویزیون خواهان ضبط این نمایش بود اما با مخالفت دکترشریعتی روبهرو شد. اما تماشاچیان متاثر از نمایشنامه با اتمام اجرای آن به خیابان آمده و علیه دستگاه پهلوی شعار سر دادهاند.»
*چگونگی تبدیل یک چهره تاریخی به یک شخصیت دراماتیک
ابوذر بزرگ، یار راستین امیرالمونین در مقابل ستم و نابرابری زمان خود میایستد و اما در نمایشنامه متاثر از دکتر شریعتی، ابوذر میشود هر آزادهای در هر زمانی که در برابر طاغوت میایستد و هنرمندی چون داریوش ارجمند محصول آن اجرا میشود.
ایرج صغیری بازیگر نقش ابوذر و کارگردان اجرای حسینیه ارشاد در این باره میگوید: «تردیدی وجود ندارد که دکتر شریعتی در حوزه تئاتر نهتنها اطلاعات گستردهای داشت که در جریان شکلگیری نمایشهای دینی و انقلابی بهعنوان یکی از چهرههای مهم، مؤثر و کارساز شناخته میشد.»
دلیل این اثر گذاری دکتر شریعتی دقت ایشان در توجه به مخاطب بود، ایشان هر چه میکردند با پیش چشم آوردن مخاطب انجام میدادند. یعنی شور و شعور، هیجان و اندیشه را با هم میآمیختند و میدانستند که مخاطب آگاه و اهل اندیشه است پس نیاز به پند و شعار ندارد بلکه آمده تا بعد دیگری از پدیدهای را بشنود یا ببیند و بخواند. موضوع مخاطب تا قبل از آن کمتر مورد توجه هنرمندان قرار می گرفت. موضوعی که ریشه در تاریخ زیبایی شناسی و فلسفه هنر دارد. به نظر میرسد شریعتی با شناخت از مبنای نظری هنر، کاتارسیس (پالایش) ارسطو را با فاصلهگذاری برشت (مداخله مخاطب در اجرای تئاتر) در هم آمیخته و مبتنی بر وضعیت فرهنگی دورانش به شکل تازهای از جایگاه مخاطب دست یافته بود. جایگاهی که بخش قابل توجهای از آن معطوف به شناخت هنر تعزیه بود.
*انطباق فرم و محتوا
محمدعلی نجفی کارگردان نمایش و بعدتر سریال «سربهداران» در باره این متن میگوید: «بیشتر متن را خود آقای شریعتی نوشت؛ البته ایشان درباره متنی که ما نوشته بودیم، بعد از اینکه دکتر شریعتی آن را خواند، گفت؛ «در این نمایشنامه فرم قویتر از محتواست». بنابراین ۴۸ ساعت روی آن کار کرد و سپس نمایشنامهای ایجاد شد که به لحاظ اجرا هم بسیار مدرن بود. در واقع بازیگران از بین تماشاچیان میآمدند و دکور آن مانند تعزیه که تماشاچیان در سه طرف صحنه نشسته بودند، شکل گرفته بود.
این نمایش فقط یک شب به اجرا رفت. نمایش «سربهداران» از چند تابلو تشکیل شده بود؛ بین هر تابلو چراغی قرار داشت که خاموش و روشن میشد و در این حین موسیقی پخش میشد.
اتفاقی که در شب اول اجرا افتاد این بود که بین یکی از این تابلوها که چراغ خاموش شد، از بین تماشاچیان یک نفر بلند گفت: «کورش آسوده بخواب که ما بیداریم.» در واقع این حرف از آنجا آمد که مدتی قبل محمدرضا پهلوی در جشنهای ۲۵۰۰ ساله این جمله را بیان کرده بود، البته این اتفاق برای من قابل پیشبینی بود.»
نکته مهم در این روایت آن است که اگر شریعتی در ابوذر به غلبه محتوا بر فرم اشاره میکند و آن را مقاله میخواند و میگوید باید بر بار نمایشی اثر افزوده شود در مواجه با سربداران دقیق بر عکس را میگوید و از چیرگی فرم بر محتوا انتقاد میکند و در بازنویسی خود بر متن بویژه بر روی شخصیت شیخ حسن جوری کار میکند و از آن یک شخصیت کنشگر و پیش برنده نمایشی بر میسازد.
بر اساس رویکرد و نوع نگاه دکتر شریعتی به هنر میتوان به این جمع بندی رسید که نیاز هنر امروز ما همین است هم توجه به ساختار کارآمد وهم محتوای تراز انقلابی تا دوباره آثاری آفریده شود که هم دل مخاطب را ببرند و هم اندیشه را درگیر کند. مانند آن چه که در سریال سربداران بر اساس ایده دکتر شریعتی رخداد. این سریال هم در زمان خود پربینندهترین بود و همچنان هم تماشایی است.جایی که ساختار و محتوا با هم پیش میروند. اجرا جذاب و ملموس و اینجایی است و محتوا هم ستم ستیزی و انتظار غیرمنفعلانه است.
در پایان با گرامی داشت روز درگذشت علی شریعتی و بیش و پیش از این یادبودها نیاز به بازخوانی اندیشهها و نظریه پردازان انقلاب اسلامی در پیش و پس از آن حس میشود: شهید مطهری، آیت الله طالقانی، شهید مفتح، شهید چمران، شهید آوینی، مرحوم حسن حبیبی، مرحوم سید حسن حسینی و مهدی شجاعی و بر تارکشان امامین انقلاب.