این که فیلمسازی تنها با کارگردانی دو فیلم، سری در جهان سینما درآورد و جاودانه شود، نیاز به ترکیبی از نبوغ، استعداد، پشتکار و روی خوش تقدیر دارد. اتفاقی که برای مصطفی عقاد، کارگردان فقید و بینالمللی سوریه افتاد و با وجود فعالیت مستمر بهعنوان تهیهکننده هالیوودی در آن دو باری که به عنوان فیلمساز پشت دوربین رفت، نتیجهاش دو فیلم شاخص و ماندگار به نامهای «رسالت»(محمد رسولا…) و «شیر صحرا»(عمر مختار) به ترتیب در سالهای ۱۹۷۶ و ۱۹۸۰ شد.
به دلیل علقهها و اعتقادات عقاد بهعنوان یک کارگردان مسلمان، هر دو فیلم نشانههای آشکاری از جهان اسلام دارند، اولی اثری درخشان درباره پیامبر گرامی اسلام با ملاحظات مرسوم در این زمینه و ادای احترام به باور مسلمانان و دومی فیلمی درباره شخصیت مسلمانی به نام عمر مختار که رهبر جنبش مقاومت مردم لیبی در مقابل اشغالگری و استعمار ایتالیا در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم بود. قرار بود مصطفی عقاد با ساخت فیلمی درباره امام خمینی(ره)، سهگانهاش را درباره سه شخصیت جهان اسلام در سه مقطع تاریخی مختلف از صدر اسلام تا دوران معاصر تکمیل کند اما رقم پیشنهادی و هالیوودی او برای مدیران وقت فرهنگی و سینمایی کشور قابل هضم نبود. به جز این کوتاهیهای دیگری که در این زمینه صورت گرفت، باعث شد این فیلم هرگز رنگ واقعیت به خود نگیرد و فرصتی بیهمتا برای سینمای ایران از دست برود. در گفتوگویی که با محمدرضا شرفالدین، تهیهکننده سینما داشتیم، درباره این حسرت تاریخی حرف زدیم، همچنین از دیدار او با مصطفی عقاد و جلسهای گفتیم که برای همکاری در تولید فیلمی به نام «امپراتور عشق» درباره بلال حبشی داشتند. اثر فاخری که آن هم مانند پروژه سینمایی حضرت امام(ره) به سرانجام نرسید و دریغ همیشگی همکاری سینماگری چون عقاد با سینمای ایران همیشگی شد.
٭٭٭ از ماجرای دیدار شما با مصطفی عقاد شروع کنیم. ظاهرا قرار بود با همکاری و مشاوره او فیلمی تهیه کنید. فیلم درباره حضرت امام(ره) بود؟
– نه. فیلمی به نام امپراتور عشق بود که فیلمنامهاش را آقای بهزاد بهزادپور نوشته و قرار هم بود خود ایشان کارگردانی آن را انجام دهد. البته این فیلم به علت مشکل بودجه به سرانجام نرسید و نشد این فیلمنامه بسیار خوب به اثری سینمایی تبدیل شود. آقای بهزادپور داستان کوتاه و عاشقانهای را که از پدر و مادر بلال حبشی وجود داشت به فیلمنامه تبدیل کرد، اینکه حاصل آن عشق، شخصیت بلال حبشی میشود. چون امپراتور عشق پروژه بسیار بزرگی بود و صحنههای باشکوهی داشت، آن را در ابعاد جهانی میدیدم. بعدها وقتی فیلم محمد رسولا… آقای مجید مجیدی را راجع به پیامبر گرامی اسلام دیدم، یاد بخشی از فیلمنامه آقای بهزادپور افتادم که در سالهای خیلی دورتر صحنههای عظیمی را نوشتهبود. به دلیل همان نگاه جهانی که به پروژه امپراتور عشق داشتیم به مرحوم مصطفی عقاد رسیدیم و از ایشان برای مشاوره و همکاری در این کار دعوت کردیم. عقاد هم آمد و صحبت کردیم و فیلمنامه را به ایشان دادیم تا بخواند.
٭٭٭ چه سالی بود و این دیدار کجا انجام شد؟
– سال ۷۹ بود یا سال ۸۰ که ایشان به ایران آمد و در دفتر مشترک من و مرحوم حبیبا… کاسهساز، دیدار و جلسهای با هم داشتیم. مرحوم عبدالرحمان شاهینیان یکی از سینماگران قدیمی هم مترجم ما بود. البته ایشان مترجم عربی بود و من هم به زبان انگلیسی با عقاد حرف میزدم. آقای عقاد ایدههای جالبی درباره فیلمنامه امپراتور عشق داشت. من بیشتر از اینکه شیفته توانمندیهای آقای عقاد شوم، شیفته معرفت و اخلاق انقلابی ایشان شدم. آن روز میدانستیم هواپیمای ایشان ساعت ۹ صبح به زمین مینشیند اما عقاد حدود ساعت چهار یا پنج به دفتر آمد. از او پرسیدم چرا دیر آمدید؟ آیا مشکلی برای شما پیش آمد؟ گفت: «نه، من هروقت به ایران میآیم، اول برای زیارت و عرض ارادت به مرقد حضرت امام(ره) میروم.» عقادخیلی امام را دوست داشت و عاشق ایشان بود.چیزهایی از شخصیت امام برای ما بیان میکرد که ما با شنیدن آن حرفها، مثل ماهی داخل آب بودیم. درحالیکه ما متوجه خیلی از این اشارهها و جزئیات نشدهبودیم، عقاد به خوبی اینها را دیده و درک کردهبود. یکی از نکات بسیار مهمی که عقاد در صحبتهایش به من گفت درباره فیلم «عمر مختار»(شیر صحرا) بود؛ او گفت: «وقتی این فیلم را میساختم، دنبال شخصیت زنده و معاصری بودم که آن را به آنتونی کوئین، بازیگر نقش عمر مختار نشان دهم و بگویم عمر مختار من این است و میخواهم چنین شخصیتی را برای من جلوی دوربین بازی کنی.» میگفت خیلی به این مسأله فکر کردم.
٭٭٭ یعنی با وجود اینکه شخصیت عمر مختار بهعنوان قهرمان قصه، مابهازای واقعی داشت(هرچند آن زمان در قید حیات نبود) اما باز مصطفی عقاد دنبال یک شخصیت مهم، عینی و امروزی بود.
– بله، با اینکه میگفت: «ما یکسری فیلم مستند از عمر مختار داشتیم ولی به درد سینما نمیخورد و جذابیتهای سینمایی نداشت که از آن در شخصیتپردازی بهره ببریم و به بازیگر بگویم شبیه او باشد. عمر مختاری که من در ذهن داشتم، شخصیت باشکوهی بود اما تا مدتها معادلی در این خصوص پیدا نکردم تا اینکه به شخصیت حضرت امام(ره) رسیدم. برای همین به نجف رفتم و با دوربین هشتمیلیمتری، یکسری فیلم از امام گرفتم.»
٭٭٭ این تصاویر موجود است؟
– نمیدانم، چون من که بعد از آن دیگر با عقاد ارتباطی نداشتم. عقاد میگفت: «اجازه فیلمبرداری را از حضرت امام گرفتم و همکاری خیلی خوبی با من داشتند و طی چند روز تصاویر مختلفی از امام ضبط کردم، ازجمله نشست و برخاست ایشان در خانه، رفتن ایشان به زیارت، کلاسهای ایشان و … بعدا فیلمهایی که از امام گرفتم را برای آنتونی کوئین نمایش دادم و به او گفتم میخواهم عمر مختار من این باشد.» بعد از این صحبتهای عمر مختار، دوباره نشستم و فیلم عمر مختار را دیدم و پی بردم واقعا آنتونی کوئین بازیگر بزرگی بود. بهجز برخی تفاوتهای آداب و عبادات مذهبی ازجمله روش وضوگرفتن مسلمان شیعه و اهل تسنن(چون عمر مختار سنی بود، آنتونی کوئین هم در فیلم به روش او وضو میگیرد)، نگاهها و حرکات شخصیت عمر مختار در فیلم خیلی شبیه و برگرفته از شخصیت حضرت امام بود، بهخصوص وقتی یکمرتبه به راست یا چپ نگاه میکرد، حالت چشمها و ابروها، نگاه امام را به یاد میآورد. نگاههایی که بسیار نافذ است و حس خاصی را منتقل میکند.
٭٭٭انگار غیر از بحث شاخصهها و شباهتهای فیزیکی، در شخصیتپردازی و نوشتن و بازنویسی متن فیلمنامه هم، عمر مختار مصطفی عقاد نشانههایی از امام(ره) دارد، به لحاظ کاریزماتیکبودن و مبارزه با استعمار و استکبار.
-حتما همینطور است، چون مصطفی عقاد تحت تاثیر امام بود. من به این موضوع اطمینان دارم، کما اینکه خودش هم چه در جلسه با من چه در مصاحبههای دیگر به این علاقه و ارادت تاکید میکرد. بعد از ارتحال حضرت امام هم ایشان به ایران میآید و پیشنهاد ساخت یک فیلم سینمایی براساس زندگی حضرت امام را ارائه میدهد. یادم نیست این پیشنهاد را به کدام نهاد و به چه صورت ارائه داد اما بیشتر به دلایل مالی، این پروژه عملی نشد و طرف ایرانی ارقام پیشنهادی برای تولید این فیلم را نپذیرفتهبود. به نظر من در این زمینه کوتاهی شد و میارزید و باید این کار انجام میشد. باید کسی مثل مصطفی عقاد میآمد و فیلمی درباره حضرت امام میساخت اما متاسفانه نشد و عقاد از این اتفاق دلخور بود. عقاد به من میگفت من فیلمساز هالیوود هستم و هالیوودی میسازم، منظورش هم از نظر تکنیک بود و هم از نظر مالی. وقتی ما فیلمنامه امپراتور عشق را به زبان عربی ترجمه کردیم و به ایشان دادیم، گفت این فیلمنامه نیاز به بازنویسی دارد و من باید این فیلمنامه را به یکی از فیلمنامهنویسان فیلمهای «محمد رسولا…» و «عمر مختار»(شیر صحرا) بدهم. در آن سالی که ما قصد تولید فیلم امپراتور عشق را داشتیم، بیشترین هزینه برای ساخت فیلم در ایران بین ۳۵ تا ۴۰ میلیون تومان بود اما پیشبینی و برآورد هزینه ما برای تولید امپراتور عشق یکمیلیارد تومان بود و بنا داشتیم چنین رقمی را هم فراهم کنیم. وقتی با عقاد صحبت کردیم، او درباره بودجه فیلم هم از ما پرسید. من بهجای اینکه جواب این سؤال را بدهم، از او پرسیدم شما بودجه این فیلم را چقدر میبینید؟ عقاد گفت: «من قرار است مشاور این فیلم باشم و تا زمانی که فیلمنامه بازنویسی مناسب و کاملی نداشتهباشد، نمیتوانم مبلغ نهایی ساخت این فیلم را اعلام کنم.» من هم گفتم بسیار خب، هزینه بازنویسی فیلمنامه چقدر میشود.مبلغی را گفت که با احتساب دلار آن روز، فقط هزینه بازنویسی فیلمنامه یک میلیارد تومان میشد، درحالیکه ما این مبلغ را برای کل پروژه پیشبینی کردهبودیم. عقاد میگفت: «دستمزد دوست فیلمنامهنویس من بیشتر از اینهاست و به پول ایران سه میلیارد تومان میشود اما اگر من از او بخواهم، حاضر است به اعتبار من دستمزد واقعیاش را نگیرد!»(میخندد) همانجا بود که متوجه شدیم باید خیلی دوستانه و محترمانه از ایشان جدا شویم و دیگر نباید برای این کار سراغ عقاد برویم.
٭٭٭مشابه همان مشکلی که برای تولید فیلم حضرت امام(ره) به کارگردانی عقاد پیش آمد. اگر این اتفاق میافتاد و عقاد این فیلم را میساخت، به نوعی سهگانه او درباره سه شخصیت بزرگ جهان اسلام کامل میشد. قبول دارید اگر چنین فیلمی درباره امام ساخته میشد، باتوجه به محبوبیت و موفقیت دو ساخته قبلی عقاد، برد و ابعادی جهانی پیدا میکرد؟
-همینطور است. متاسفانه این اتفاق رخ نداد و این فرصت بسیار خوب از دست رفت.
٭٭٭هرچقدر در سینمای جشنوارهای و در فستیوالهای دنیا با موضوعات موردپسند غرب حضوری پررنگ و جدی داریم اما در زمینه سینمای استراتژیک و ایدئولوژیک از جمله موضوعات مرتبط با جهان اسلام، جایگاه و هدفگذاریهایی در جهان و حتی منطقه و در کشورهای مسلمان و همسایه برای عرضه و اکران و ارتباط با مخاطبان خارجی نداریم. چرا هنوز هیچ عزم و طرح و برنامهای در این خصوص وجود ندارد؟
– کار تبلیغاتی و پروپاگاندا هزینه دارد. قدرتگرفتن صهیونیست و تثبیت جایگاه سلطه استعمار آمریکایی و یهودیان به دست هالیوود، از طریق پروپاگاندای رسانهای و هزینهها و خرجهای هنگفتی حاصل شد. یعنی وضعیت کنونی آنها ناشی از یک زیرساخت کلان اقتصادی است. ما هم میتوانیم این تجربه را در دیدگاههای ایدئولوژیک و اعتقادی خودمان داشتهباشیم و آن را به نحو درستی به کار ببندیم، یعنی هزینههایی در سطح بینالمللی انجام دهیم، با آدمهای معتبر و جهانی تعامل داشتهباشیم، موضوعات و شخصیتهای خود را براین اساس پیش ببریم و در قالب محصولات فرهنگی و هنری به دنیا معرفی کنیم. باید به سمتی حرکت کنیم که سینمای ایران در سطح منطقه و جهان، نتیجه اقتصادی هم داشتهباشد. اینجا بیشتر از هر چیز، ضرورت دیپلماسی فرهنگی احساس میشود. بهویژه در زمینه سینما باید از کشورهای دیگر برای تولید فیلمهایی با موضوعات مشترک دعوت کنیم و سرمایهگذاران خارج از کشور را جذب کنیم. حرکتهای ضعیفی هم انجام شد اما چون پیگیری کافی نشد و هدفگذاری نداشت، نتایج موفقی هم نداشت.
٭٭٭ انگار غیر از بحث شاخصهها و شباهتهای فیزیکی، در شخصیتپردازی و نوشتن و بازنویسی متن فیلمنامه هم، عمر مختار مصطفی عقاد نشانههایی از امام(ره) دارد، به لحاظ کاریزماتیکبودن و مبارزه با استعمار و استکبار.
– حتما همینطور است، چون مصطفی عقاد تحت تاثیر امام بود. من به این موضوع اطمینان دارم، کما اینکه خودش هم چه در جلسه با من چه در مصاحبههای دیگر به این علاقه و ارادت تاکید میکرد. بعد از ارتحال حضرت امام هم ایشان به ایران میآید و پیشنهاد ساخت یک فیلم سینمایی براساس زندگی حضرت امام را ارائه میدهد. یادم نیست این پیشنهاد را به کدام نهاد و به چه صورت ارائه داد اما بیشتر به دلایل مالی، این پروژه عملی نشد و طرف ایرانی ارقام پیشنهادی برای تولید این فیلم را نپذیرفتهبود. به نظر من در این زمینه کوتاهی شد و میارزید و باید این کار انجام میشد. باید کسی مثل مصطفی عقاد میآمد و فیلمی درباره حضرت امام میساخت اما متاسفانه نشد و عقاد از این اتفاق دلخور بود. عقاد به من میگفت من فیلمساز هالیوود هستم و هالیوودی میسازم، منظورش هم از نظر تکنیک بود و هم از نظر مالی. وقتی ما فیلمنامه امپراتور عشق را به زبان عربی ترجمه کردیم و به ایشان دادیم، گفت این فیلمنامه نیاز به بازنویسی دارد و من باید این فیلمنامه را به یکی از فیلمنامهنویسان فیلمهای «محمد رسولا…» و «عمر مختار»(شیر صحرا) بدهم. در آن سالی که ما قصد تولید فیلم امپراتور عشق را داشتیم، بیشترین هزینه برای ساخت فیلم در ایران بین ۳۵ تا ۴۰ میلیون تومان بود اما پیشبینی و برآورد هزینه ما برای تولید امپراتور عشق یکمیلیارد تومان بود و بنا داشتیم چنین رقمی را هم فراهم کنیم. وقتی با عقاد صحبت کردیم، او درباره بودجه فیلم هم از ما پرسید. من بهجای اینکه جواب این سؤال را بدهم، از او پرسیدم شما بودجه این فیلم را چقدر میبینید؟ عقاد گفت: «من قرار است مشاور این فیلم باشم و تا زمانی که فیلمنامه بازنویسی مناسب و کاملی نداشتهباشد، نمیتوانم مبلغ نهایی ساخت این فیلم را اعلام کنم.» من هم گفتم بسیار خب، هزینه بازنویسی فیلمنامه چقدر میشود.مبلغی را گفت که با احتساب دلار آن روز، فقط هزینه بازنویسی فیلمنامه یک میلیارد تومان میشد، درحالیکه ما این مبلغ را برای کل پروژه پیشبینی کردهبودیم. عقاد میگفت: «دستمزد دوست فیلمنامهنویس من بیشتر از اینهاست و به پول ایران سه میلیارد تومان میشود اما اگر من از او بخواهم، حاضر است به اعتبار من دستمزد واقعیاش را نگیرد!»(میخندد) همانجا بود که متوجه شدیم باید خیلی دوستانه و محترمانه از ایشان جدا شویم و دیگر نباید برای این کار سراغ عقاد برویم.
٭٭٭مشابه همان مشکلی که برای تولید فیلم حضرت امام(ره) به کارگردانی عقاد پیش آمد. اگر این اتفاق میافتاد و عقاد این فیلم را میساخت، به نوعی سهگانه او درباره سه شخصیت بزرگ جهان اسلام کامل میشد. قبول دارید اگر چنین فیلمی درباره امام ساخته میشد، باتوجه به محبوبیت و موفقیت دو ساخته قبلی عقاد، برد و ابعادی جهانی پیدا میکرد؟
– همینطور است. متاسفانه این اتفاق رخ نداد و این فرصت بسیار خوب از دست رفت.
٭٭٭هرچقدر در سینمای جشنوارهای و در فستیوالهای دنیا با موضوعات موردپسند غرب حضوری پررنگ و جدی داریم اما در زمینه سینمای استراتژیک و ایدئولوژیک از جمله موضوعات مرتبط با جهان اسلام، جایگاه و هدفگذاریهایی در جهان و حتی منطقه و در کشورهای مسلمان و همسایه برای عرضه و اکران و ارتباط با مخاطبان خارجی نداریم. چرا هنوز هیچ عزم و طرح و برنامهای در این خصوص وجود ندارد؟
– کار تبلیغاتی و پروپاگاندا هزینه دارد. قدرتگرفتن صهیونیست و تثبیت جایگاه سلطه استعمار آمریکایی و یهودیان به دست هالیوود، از طریق پروپاگاندای رسانهای و هزینهها و خرجهای هنگفتی حاصل شد. یعنی وضعیت کنونی آنها ناشی از یک زیرساخت کلان اقتصادی است. ما هم میتوانیم این تجربه را در دیدگاههای ایدئولوژیک و اعتقادی خودمان داشتهباشیم و آن را به نحو درستی به کار ببندیم، یعنی هزینههایی در سطح بینالمللی انجام دهیم، با آدمهای معتبر و جهانی تعامل داشتهباشیم، موضوعات و شخصیتهای خود را براین اساس پیش ببریم و در قالب محصولات فرهنگی و هنری به دنیا معرفی کنیم. باید به سمتی حرکت کنیم که سینمای ایران در سطح منطقه و جهان، نتیجه اقتصادی هم داشتهباشد. اینجا بیشتر از هر چیز، ضرورت دیپلماسی فرهنگی احساس میشود. بهویژه در زمینه سینما باید از کشورهای دیگر برای تولید فیلمهایی با موضوعات مشترک دعوت کنیم و سرمایهگذاران خارج از کشور را جذب کنیم. حرکتهای ضعیفی هم انجام شد اما چون پیگیری کافی نشد و هدفگذاری نداشت، نتایج موفقی هم نداشت.
٭٭٭ در بیشتر مواقع هم واکنشی عمل میکنیم. به عنوان مثال درهمین موضوع حضرت امام(ره)، فیلم فاخر و قابل عرضهای در سطح منطقه و جهان نداریم اما به محض اینکه هالیوود و غرب سراغ ساخت فیلمی با این موضوع برود، فقط بیانیه صادر میکنیم.
– البته عقاد با اینکه در هالیوود فیلم میساخت اما مسلمان و عاشق امام بود و اگر فیلمی درباره امام میساخت با آثار هالیوودی دیگر فرق میکرد.
٭٭٭منظور عقاد نیست بلکه تفکر غالب هالیوود کاملا جهتدار سراغ شخصیتها و موضوعات ایران و جهان اسلام میرود و سینمای ایران و مدیریت فرهنگی هم همیشه رویکردی واکنشی به این اقدامات دارد.
– بله، متاسفانه همینطور است. پس باید تولید فیلمهای فاخر و بینالمللی درباره شخصیتهای تاثیرگذار جهان اسلام را جدی بگیریم. چرا نباید درباره شخصیتی چون سیدحسن نصرا… فیلم درخوری بسازیم؟ برخی از تصمیماتی که او گرفته از جمله جنگ سیوسه روزه به شدت قابلیت سینمایی دارد. البته مثل فیلم آقای جمال شورجه متاسفانه ضعیف از آب درآمد. بنابراین نیاز است این دیپلماسی فرهنگی را بهویژه در سینما جدی دنبال کنیم و کشورهایی را که در حوزه مقاومت فعالیت میکنند یا به مشارکت در این موضوع تمایل دارند به میدان بیاوریم. آدمهای بسیار ثروتمند و توانمند اقتصادی در کشورهای عربی از چنین موضوعاتی حمایت میکنند. باید این افراد را توجیه کرد و سرمایه آنها را برای بیان مفاهیم و معانی مقاومت به سمت سینما سوق داد. بازرگانان و بانکداران بحرینی، قطری، لبنانی و … همانطور که حاضرند برای حرم حضرت امام رضا(ع) یا مشاهد شریفه عراق مبالغ زیادی هزینه کنند، به شرط توجیه درست فرهنگی، برای سرمایهگذاری در سینما هم راغب خواهند شد. این موضوع باید ذیل همان دیپلماسی فرهنگی انجام شود اما متاسفانه به نظر من، ما در این خصوص بسیار بسیار ضعیف عمل کردیم، حتی میتوان گفت اصلا عمل نکردیم و هیچ گزارشی دراین زمینه نداریم.در اتاق بازرگانی مشترکی که بین کشور ما و کشورهای دیگر از جمله همسایهها وجود دارد، اصلا بحث سینما مطرح نمیشود و انگار اعتقاد و ارادهای هم درباره آن نیست. در حالی که سینما باید به عنوان یک موضوع اقتصادی در آن اتاق بازرگانی حضوری جدی داشتهباشد. ما از نظر تکنیک، فناوری و ابزار، هیچ کم و کسری از سینمای پیشرفته جهان نداریم. به جز امکانات، بهترین نیروهای انسانی را هم در سینما داریم. یادم هست یکی از نکاتی که مصطفی عقاد در آن جلسه اشاره میکرد، درباره هنر فیلمبرداری سینمای ایران بود. با قاطعیت گفت: «اگر قرار است فیلمی بینالمللی بسازید، تنها شاخهای که به شما پیشنهاد میدهم از داخل خود ایران انتخاب کنید، مدیر فیلمبرداری است.» جالب اینکه او حتی بازیگران خارجی را برای حضور در فیلم بینالمللی سینمای ایران پیشنهاد داد و وقتی از ایران رفت، عکس یک خانم بازیگر مصری را برایمان فرستاد و گفت باید بازیگر فیلمتان این باشد اما در زمینه فیلمبرداری اصرار داشت، از ایران انتخاب کنیم. اساسا ما با برخورداری از چنین امکانات و نیروهایی و با یک نگاه صحیح، حرفهای و علمی، میتوانیم توانمندیهای سینمای ایران را در سطح منطقه و جهان معرفی و به سمتی حرکت کنیم که کشورهای دوست و مسلمان رغبت کنند همکاریهای مشترکی در زمینه سینما با ما داشتهباشند.
٭٭٭شما در سال ۸۴ و بعد از درگذشت عقاد، مراسم نکوداشتی برای او در سینما فلسطین برگزار کردید.
– بله، آن زمان من مسئول انجمن سینمای انقلاب و دفاعمقدس و دبیر جشنواره فیلم دفاعمقدس(مقاومت) بودم، برای همین در زمان برگزاری این جشنواره، یک روز را به مصطفی عقاد اختصاص دادیم.
٭٭٭هیچ وقت دیداری با حضرت امام(ره) داشتید؟
-بله، سال ۶۱ بود که خدمتشان رسیدم و دست مبارکشان را بوسیدم و به این دیدار هم افتخار میکنم.
٭٭٭آن زمان فعالیت سینماییتان را شروع کردهبودید؟
-آغاز حضور من در سینما مهر ۵۴ بود که وارد سینما آزاد اصفهان شدم و الفبای سینما را با فیلمهای سوپرهشت آموختم. آن زمان رئیس سینمای آزاد اصفهان آقای محمد(چنگیز) حقیقت بود و بعد از ایشان هم مرحوم زاون قوکاسیان این مسئولیت را برعهده داشت. بسیار دوران خوب و آموزندهای برای من بود، چون فیلمهای خوب و روز جهان و آثار تاریخ سینما را صبحهای جمعه برای هنرجویان اکران میکردند. بعد از انقلاب هم مدتی سینما آزاد با مسئولیت آقای مسائلی فعالیت میکرد و چنین برنامهای ادامه داشت اما بعدها این روند قطع شد و هنوز هم یک سینماتک موثر و جریانساز نداریم. یعنی وقتی خدمت حضرت امام رسیدم، سواد و تجربه سینمایی به معنی اخص آن را نداشتم و هنوز وارد سینمای حرفهای نشدهبودم اما به سینما علاقه داشتم و آموزشهایی هم دیدهبودم. در عین حال فیلمبردار و مستندساز دفاعمقدس بودم و اتفاقا هنوز هم یک سری از مستندات و کارهای ساخته شده من در این زمینه موجود است.