بیش از دو هفته از آغاز اکران نوروزی در سینمای ایران میگذرد، اکرانی که از دیرباز در سینما به دلیل تعطیلات عید نورز برای صاحبان، سرمایهگذاران و مخاطبان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است، مطابق آمار ارائهشده از سوی سمفا از 8 فیلمی که در این دو هفته طی 33 هزار سانس به روی پرده سینماهای سراسر کشور رفتهاند تاکنون حدود یکمیلیون قطعه بلیت فروختهشده و این در حالی است که با توجه به زمان یک هفته تا آغاز سال جدید میتوان امیدوار بود که سال سینمای 1404 با استقبال مخاطبان آغازشده است به همین دلیل در دو بخش نیمنگاهی به کارگردانانی که آثارشان در اکران نوروزی در سینماهای کشور اکران شدهاند انداختیم.
کمدی ساز سینمای ایران
مسعود اطیابی را باید فاتح بلامنازع گیشه در چند سال گذشته سینما ایران دانست، فیلمساز شصتسالهای گلپایگانی که از اواخر دهه نود تمامی آثارش در رنکینگ سینمای ایران یا رتبه اول یا دوم را به دست آوردند، اما این فیلمساز پا را فراتر از کسب این عناوین گذاشت و در سال 1401 دست به یک رکورد جالب زد و با اکران همزمان دو فیلم انفرادی و بخارست رتبههای اول و دوم اکران را از بین 60 فیلم اکران شده در آن سال به دست آورد.
با نگاهی به کارنامه فیلمسازی این کارگردان بهوضوح میتوان دریافت که از سال 97 با ساخت «تگزاس 1» جایگاه خود را در سینمای ایران بهعنوان یک کمدی ساز پرمخاطب و فاتح گیشه تثبیت کرد، موقعیتی که شاید هرگز در نخستین ساخته خود در سال 85 یعنی «مصائب دوشیزه» آنهم با مضمون اجتماعی فکرش را نمیکرد به آن دست پیدا کند.
البته که اطیابی پیش از اینکه نخستین فیلم خود را کارگردانی کند در مقام تهیهکننده از اواخر دهه شصت با فیلم «عروس حلبچه» وارد عرصه حرفه سینما شد و پس از تولید آثاری چون «چوری»، «خاموشی دریا» و «قناری» پشت دوربین رفت و اصطلاح آستینها بالا زد و خود پشت مونیتور نشست. «خروسجنگی» دومین فیلم اطیابی را نخستین تجربه این فیلمساز در سینمای کمدی باید دانست فیلمی که در سال 88 و پس از اخراجیها با بیش از یکمیلیون مخاطب و فروشی بالغبر 1 میلیارد در سالی که قیمت بلیت سینما 2500 تومان بود در رتبه دوم قرار گرفت و نشان داد اطیابی اجتماعی ساز رگهای کمدی سازی را بهمراتب بهتر از ژانر اجتماعی و حتی دفاع مقدس بلد است.
«تگزاس 1» در سال 97 با یکمیلیون هشتصد هزار مخاطب و فروش 15 میلیاردی در رده دوم سال، «تگزاس دو» در سال 98 با دو میلیون چهارصد هزار مخاطب و فروش 25 میلیارد تومانی در رده دوم، «دینامت» در سال 1400 با دو میلیون ششصد هزار مخاطب و فروش 58 میلیارد تومانی در رده اول، «انفرادی» و «بخارست» در سال 1401 درمجموع با چهار میلیون مخاطب و 121 میلیارد تومان به ترتیب ردههای اول و دوم، «هتل» در سال 1402 با شش میلیون و دویست هزار مخاطب و فروش 207 میلیارد تومان در رده دوم و «تگزاس سه» در سال 1403 با چهار میلیون و پانصد هزار مخاطب و فروش 249 میلیارد تومان در رده دوم عناوینی هستند که مسعود اطیابی با فیلمهای چند سال اخیرش در سینمای ایران به دست آورده است. فیلمسازی که اکنون و در اکران نوروزی نیز با فیلم «دایناسور» طی دو هفته اکران با حدود پانصد هزار مخاطب و فروش 40 میلیاردیاش خبر از یک اکران موفق دیگر در سال جدید و کسب یکی از سه رتبه نخست 1404 دارد.
اما آنچه مهم است اینکه اطیابی نشان داد کمدی سازی را در سینما نهتنها بهخوبی و بامهارت بالای بلد است بلکه ذائقه مخاطبان ایرانی را هم از بر و حفظ است. او دریکی از گفتگوهای اخیرش از دلایل تمرکز و اهتمام ویژهاش نسبت به ساخت کمدی چنین میگوید: نیاز مردم به انرژی، خنده و تزریق نشاط به جامعه. من اگر بتوانم مثلاً پنج میلیون نفر را به سالن سینما بکشانم و آنها باحالی خوب سالن سینما را ترک کنند، مسئولیتم را در قبال سینما و مردم انجام دادهام، چون دشمن در پی خمودگی مردم است و من بهعنوان فیلمساز رسالتم شاد کردن مردم. در جامعه اگر کسالت و خمودگی باشد نشاط اجتماعی و روحیه مردم برای کار و زندگی کاهش مییابد. مردم میتوانند در سالن سینما بخندند اما به مضمون فیلم همفکر کنند.
اما این نکته را نباید فراموش کرد که فیلمهای کمدی بسیاری در سینمای ایران طی سالیان اخیر ساخته و اکران شدهاند فیلمهایی که از بازیگران مطرح و شناختهشده نیز بهره بردند اما در مرحله اکران و پخش متحمل شکستهای سنگین و ضرر و زیان مادی شدند. درحالیکه آثار اطیابی در کنار رنگ و لعابهای جذاب با پارامترهای عامهپسند بهدوراز استفاده محض از هجویات و خنداندن به هر قیمتی همواره مورد استقبال قرار گرفتند. این فیلمساز پیرامون رعایت فرمولها و پارامترهای مردمپسند معتقد است: “فکر کردن به گیشه از مؤلفههای اولیه ساخت فیلم کمدی است. گیشه پررونق منوط به فاکتورهای بسیاری است که یکی از آنها انتخاب بازیگر مناسب برای نقش مربوط است. درواقع انتخاب بازیگرهای مناسب یکی از المانهای بصری برای ایجاد جذابیت یک فیلم است. قطعاً اگر بدانم بدون حضور فلان بازیگر از جذابیت فیلمم کاسته میشود و آن بازیگر به هر دلیلی نتواند در آن زمان جلوی دوربینم بیاید، ساخت آن فیلم را منتفی میکنم؛ کما اینکه بارها این کار را انجام دادهام. اگر فیلمی ساخته شود اما مخاطب جذب نکند به چه دردی میخورد؟ دخلوخرج یک فیلم تجاری باید باهم جور دربیاید.”
ابراهیم در گلستان
کمتر کسی تصورش را میکرد که جوان 18 سالهای که بهعنوان تصویربردار در گروه سید مرتضی آوینی به خط مقدم جبهه میرفت وبخشی از مستندهای روایت فتح را فیلمبرداری میکرد قرار است در آینده هنری و فیلمسازیاش بدل به یکی از نامآوران و بزرگان سینمای ایران شود، فیلمسازی که طی چهار دهه کارگردانی نشان داد همواره در تجربههای نو و جدید و بیان دغدغههایش خط قرمزی نداشته و از ریسک کردن نیز هراسی ندارد او با صدای رسا آنچه تشخیصی میداد درست است را بیان میکرد چه در موضوع و محتوا و چه در تکنیک و سختافزار، آن روزی که از کرخه تا راین و یا آژانس شیشهای را ساخت و بسیاری بهواسطه محتوای حساسیتبرانگیزشان او را حذر دادند و چه روزی که با شجاعت با تکنیک سینما اسکوپ درحالیکه بسیاری از سالنهای سینما در اکران فیلمهای پرده عریض دچار کمبود و بعضاً مشکل بودند او «روبان قرمز» را ساخت و در معدود سینماهای کشور باقابلیت پخش پرده عریض اکران کرد نشان از معرفی یک جوان نترست و بادلوجرئت به سینمای ایران بود.
برای افرادی که سینمای حاتمی کیا را دنبال و برسی میکردند ساخت «موسی کلیمالله» چندان دور از انتظار نبود، اساساً حاتمی کیا مرد پر ریسک سینمای ایران است در سالهایی که او در سینما درخشان بود و حرفهای بسیار قابلتوجه ای برگفتن داشت و به قول خودش مردی با پروازهای 120 دقیقه شده بود به ناگهان رو به سریال سازی آورد و سریال «خاک سرخ» را تجربه کرد، فیلمسازی که دو سال قبل از آن یعنی در سال 77 فیلمی وسط کویر با سه بازیگر آنهم با تم عاشقانه بهدوراز المانهای عاشقانه دهه هفتاد را جلوی دوربین میبرد. ریسکی که با موفقیت همراه شد و در هفدهمین جشنواره فیلم فجر با کسب سه سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار و نامزدی در 11 بخش به یکی از بهترین فیلمهای آن دوره تبدیل شد.
حاتمی کیا در بیست و یکمین اثر خودش یعنی «موسی کلیمالله» همانند رویه فیلمسازیاش دست به یک تجربه بسیار نو و جدید زد. این فیلمساز 63 ساله در یک تجربه جدید چه در محتوا و چه در تکنیک، متفاوت از کارنامه فیلمسازیاش به زندگی یکی از پیامبران الهی پرداخته و نسخه سینماییاش با استقبال مخاطبان در جشنواره روبهرو شد.
«موسی کلیمالله» نهتنها در کارنامه کاری حاتمی کیا یک اثر کاملاً متفاوت است بلکه در سینما و سریال سازی ایران نیز اثری پیش رو است. اساساً موفقیت موسی میتواند هنرهای نمایشی کشور اعم از سریال سازی و تولیدات سینمایی را با یک جهش مواجه کند از همین روز است که این سریال و کارگردانیاش به یک معیار و بهنوعی خطشکن در تولیدات حرفهای بدل شده است موضوعی که بسیاری از منتقدین و کارشناسان را در روز اکران در فیلم فجر به کاخ جشنواره کشاند تا ببیند آیا میتوانند آینده سینمای ایران را با تکنولوژی برتر گره بزنند یا خیر که درنهایت و با اقبال منتقدین میتواند گفت این آزمون نیز برای ابراهیم به گلستان بدل شد. فیلمی که با توجه به آغاز اکرانش در استانهای کشور با استقبال روبهرو شده است و نوید یک سریال پرمخاطب را میدهد.
حرفهای بزرگ در قالبی ساده و همهفهم
عشاق و علاقهمندان به سینما در اوایل دهه هشتاد و مشخصاً سال 83 در روزگاری که فضای مجازی به وسعت و گستردگی امروزی نبود بهخوبی به خاطر دارند که اکران فیلم «کما» در سینماهای کشور چه غوغایی بر پا کرد. فیلمی که با زوج جذاب و دیدنی گلزار و حیایی با رعایت تمامی المانهای عامهپسند در یک اثر سینمایی در آن سال با رکورد دو میلیون مخاطب و فروش بیش از 1 میلیارد بهعنوان پرفروشترین و پرمخاطبترین فیلم سال معرفی شد، فیلم مخاطب پسندی که کارگردانش کسی نبود جز تدوینگر معروف سینما و البته مدیر گروه سینما در دانشگاه هنر تهران یعنی آرش معیریان که دست بر قضا به دلیل جایگاه علمی و پژوهشیاش و همچنین نوشتن مقالات علمی فراوان از سوی بسیاری از کارشناسان موردنقد قرار گرفت، موضوعی که باعث شد معیریان در دومین اثر سینماییاش یعنی «شارلاتان» و در قالب یکی از دیالوگهای فیلم پاسخ قابلتأملی را به منتقدان پیرامون دلایل ساخت یک فیلم کمدی سطحی از سوی یکی از چهرههای علمی و آکادمی بدهد.
معیریان در آن سالها در گفتگویی بهصراحت بیان کرده بود که این فیلمها را در حدود دو هفته فیلمبرداری میکند و زمان زیادی را برایشان صرف نمیکند اما همین آثار با استقبال مخاطبان روبهرو میشود و درآمدشان از یک ساعت تدریس در دانشگاه بهمراتب بیشتر است، موضوعی مسبوق به سابقهای که در آن سالها توسط برخی از فیلمسازان نیز انجام میشد بهعنوان نمونه رسول ملاقلی پور نیز پس از ساخت چندین فیلم فاخر علناً در گفتگو با اکبر نبوی اعلام کرده بود که «کمکم کن» را بهعنوان یک اثر مخاطب پسند ساختم تا با فروشش بسیاری از مشکلات مالیام را برطرف کنم. شیوه و روشی که تا اواسط دهه هشتاد بسیار کارساز بود اما همزمان با رشد بیرویه آثار بیکیفیت بانام کمدی و همچنین تغییر سیاستهای دولتی شاهد نزول و کاهش آنها شدیم. صدالبته که کاهش آثار بهاصطلاح کمدی صرفاً در برخی از پارامترها صورت گرفت و عملاً فیلمهایی با عنوان کمدی به روی پرده رفت که هیچیک از المانهای مخاطب پسندی را نداشت و از همین رو شاهد کاهش و ریزش علاقهمندان به اینگونه سرگرمی بودیم؛ اما معیریان همچنان به ساخت این فیلمها ادامه اداد ولو آنچه موفقیتها سه فیلم نخستش را هرگز تکرار نکرد اما مسیر ساخت اینگونه را هرگز رها نکرد.
اما این فیلمساز و استاد دانشگاه در هجدهمین اثر سینماییاش سراغ یک فیلم در ژانر کودک رفته است. فیلمی در قالب فانتزی، با بهرهگیری از جلوههای ویژه و فضایی رنگارنگ، علاوه بر کودکان، والدین را نیز مخاطب قرار داده و به آنها تلنگر میزند که فرزند آوری و داشتن خواهر یا برادر، میتواند به رشد عاطفی و اجتماعی کودکان کمک کند.
اساساً آرش معیریان از ابتدا نیز با توجه به آثار اصطلاحاً عامهپسند حرفها مهم و قابلتأملی را در فیلمهایش در قالب ساده و همهفهم بیان میکرده در «کما» از انشقاق به وجود آمده در روابط پدری و پسری، در «شارلاتان» از اعمالنفوذ صاحبان سرمایه و تهیهکنندگان سینما در تولیدات یک جوان تازهوارد شده در عرصه سینما، در «چپدست» نقد اقتباس و تولیدات اقتباسی در سینما با ذکر نمونه از اقتباس بینقص یک اثر آمریکایی، در «آنکه دریا میرود» با اقتباس از یک رمان دفاع مقدسی به قلم حبیب احمدزاده، در «احضار شدگان» با اشاره به معضلات نسل جوان، در «کالسکه» نگاهی به موضوع مهاجرت در جوانان، در «آس و پاس» نگاهی سورئال به موضوع فیلم فارسیها، در «دم سرخها» به موضوع خدمت سربازی در بین جوانان پرداخته است؛ و با توجه به همین رویه هجدهمین فیلم اش را نیز با یکی از معضلات امروزی و بحث فرزند آوری در جامعه جوان با نگاهی ساده و همهفهم ساخته است.
یک تیم متخصص ایرانی ساز
بیش از دو دهه است که هنر صنعت انیمیشن در سینما و سریال سازی در کشور حرفهای بسیار زیادی برای گفتن دارد گونهای که امروز تبدیل به یکی از نمایندگان پرافتخار در هنرهای نمایشی کشور در فراسوی مرزها و جشنوارههای بینالمللی و مطرح و شاخص شده است. نکته مهمی که بهواسطه عدم اطلاعرسانی کافی و مؤثر همواره مظلوم واقعشده و آنچنانکه بایدوشاید مخاطبان و کارشناسان سینما از آن مطلع نمیشوند؛ اما این کمبودها مانعی برای حرکت صعودی این هنرصنعت در بین متخصصین حوزه انیمیشن نبوده و هرساله در حال پیشرفت هستند یک نمونه واضح آن سینمایی «پسر دلفینی 2» است. فیلمی که امسال و در جشنواره فیلم فجر نیز موردتوجه قرار گرفت و با استقبال مخاطبان با دریافت دو سیمرغ از مهمترین رویداد سینمایی کشور در اکران نوروزی نیز باگذشت دو هفته موفق و پرفروغ ظاهرشده است
محمد خیراندیش طراح کاراکتر، انیماتور، نویسنده و کارگردان متولد 1354 در تهران است. در کارنامهی او آثار متعددی ازجمله: انیمیشن بلند پسر دلفینی، تندر آخرین یوزپلنگ ایرانی، قفس، دربست و فیلم کوتاه دمدستی را میتوان مشاهده کرد. نویسندگی کتاب طراحی کاراکتر پایه دهم هنرستان نیز ازجمله کارهای اوست. وی برنده سه جایزه طلایی جشنواره تهران (انیمافست) و جایزه اول جشنواره عمار است. همچنین داوری جشنواره تهران (انیمافست) به عهده ایشان بوده. عضویت در شورای عضویت و قوانین شورای ویرایش انیمیشن، شورای گرافیک مرکز صبا (صداوسیما) و شورای تخصصی (DEFC) از دیگر سابقههای کاری اوست.
«پسر دلفینی» را باید یک انیمیشن ایرانی بهتماممعنا دانست. اثری که ایرانی بودن را صرفاً در استفاده بیمورد از بتهجقه و ابروهای پیوسته منوط نکرده و با توجه به استفاده از متخصصین داخلی و خارجی با زیر متنهای مهم ایرانی حتی در بخش موسیقی با توجه به زیستبوم فیلم از موسیقیهای بومی بهر برده است.
ادامه دارد …