بابک خواجه پاشا که با ساخت اولین اثر سینمایی اش با عنوان «در آغوش درخت» با تحسین بسیاری از سوی منتقدان و صاحب نظران سینما روبرو شد در دومین فیلم سینمایی خود با رویکردی فراتر از فیلم اولش پا به میدان گذاشته؛ خواجه پاشا ضمن رعایت وجوه هنری فیلم اولش این بار به جذب مخاطب نیز فکر کرده و برای همین هم اثری قهرمان محور و قصه گو تولید کرده تا فیلم جدیدش علاوه بر جلب توجه منتقدان و کارشناسان سینما بتواند مورد پسند مخاطبان عام نیز قرار بگیرد.
بدیهی است که یکی از بن مایه های اصلی سینما روایت و داستان است. شالوده هر قصه از پیرنگ شکل می گیرد و عناصر دیگری از جمله شخصیت ها و قهرمانان، زمان و مکان، زاویه دید و… نیز دارای اهمیت بسیاری هستند که خواجه پاشا این نکات مهم را به درستی در خصوص فیلمش رعایت کرده است.
«آبی روشن» فیلمی قصه گو است؛ خواجه پاشا قصه ای را روایت می کند که از قلب فرهنگ ملی، دینی و اجتماعی ایرانیان برخاسته! این فیلم را می توان اثری در راستای «سینمای معناگرا» یا «سینمای اندیشه ورز» تلقی کرد. خواجه پاشا در فیلم جدیدش به واقعیت هستی و جهان و بشر می پردازد، هر آنچه سینمای دراماتیک اجتماعی نیازمند آن استگریزی به تقابل خیر و شر می زند، جدا از نگاه به واقعیت دنیا به باطن و فطرت جهان هستی نیز اندیشه می کند. گویی فیلمساز در پی کشف رازی است که در ورای لایه بیرونی اثر خودنمایی می کند! شاید به همین علت است که حاج یونس فیلم که صاحب معدن، معتمد و بزرگ شهر است و قرار است پس از سال ها انتظار به خادمی حرم مطهر امام رضا (ع) نائل شود مجبور به حرکت در مسیری غیر قابل پیش بینی شده تا بتواند به باطن و فطرت انسانی خود دست پیدا کند و با روحی پاک به آنچه می خواهد برسد.
خواجه پاشا با دست گذاشتن روی فرهنگی که همیشه مورد توجه عموم مردم بوده و با ارجاع به عشق و ارادت آن ها به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و ارجاع به این داشتهها توانسته به بازنمایی این وجوهات از طریق زبان تصویر سینمایی درونیات شخصیت اصلی فیلمش کمک کند.
میزانسن، دکوپاژ، لوکیشن ها و خلاصه تمامی عناصر فیلم جدید خواجه پاشا درست هم راستا با فیلم های معناگرایی است که حدود ۲ دهه گذشته توجه بسیاری به آن ها می شد. قابل تأمل ترین نکته در مورد «آبی روشن» این است که این اثر بر خلاف بسیاری از فیلم هایی که با این رویکرد و مضمون توسط برخی فیلمسازان کشورمان مانند رضا میرکریمی، کمال تبریزی، محمدمهدی عسگرپور و… تولید شده اند با تمام روح معنوی که دارد به ورطه شعار زدگی، کلیشه و تکرار نمی افتد هرچند که ممکن است برخی مخاطبان به دلیل فقدان زیرساخت های کلان فرهنگی نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و برداشتی شعارزده از فیلم داشته باشند.
خواجه پاشا ثابت کرده که همچنان می توان در سینما از ایدئولوژی حرف زد و غلو در داستان نداشت! این کارگردان بر اساس ذائقه مخاطب و نیاز روز جامعه برای داشتن جامعه ای سالم پشت دوربین رفته و ملودرام مذهبی خود را بنا بر سبک زندگی و زیست اغلب ایرانیان به تصویر کشیده است.
اثر جدید خواجه پاشا، قهرمان دارد! همان اصل اساسی مغفول واقع شده ای که سینما نیاز به آن دارد اما بسیاری اژ فیلمسازان و فیلمنامه نویسان به عمد یا غیر عمد چشم خود را روی آن بسته اند. قهرمان فیلم او برآمده از دل جامعه است و به همین علت برخلاف قهرمانان فیلم های حماسی، اکشن، جنگی و… شمایلی متفاوت از مردم عادی در پردازش کاراکتر وی نمی بینیم! قهرمان «آبی روشن» می تواند در زندگی همه ما وجود داشته باشد؛ قهرمان فیلم خواجه پاشا هر آنچه خصیصه قهرمانان فیلم های اجتماعی است از خود بروز می دهد و از تقصیرات خود در گذشته برائت جویی می کند تا بتواند به سرشت و پاکی برسد. در واقع مسأله تحول درونی شخصیت ها در این فیلم بسیار حائز اهمیت است اما در برخی صحنه ها چنین برداشت می شود که تحول درونی آنطور که باید در قصه فیلم به صورت عمقی رخ نمی دهد و در سطح باقی می ماند و از این رو ممکن است تأثیر لازم را روی مخاطبان خود نداشته باشد.
خواجه پاشا در «آبی روشن» عمده تمرکز خود را روی انتقال پیام و مفاهیم ارزشمند به مخاطب گذاشته و همین هم اتفاق سبب شده تا از سایر عناصر دراماتیک تا حدودی غافل شود. بدیهی است ساختار دراماتیک نیازمند قرار گرفتن رویدادهای مختلف داستانی به دنبال هم بر اساس روابط علت و معلولی است به نحوی که اتفاقات به صورت تصادفی نباشد.
در واقع نیاز است در فیلمنامه پیرنگ و خرده پیرنگ در کنار هم به پیشبرد فیلم کمک کرده و در نهایت به گره گشایی دراماتیک برسند اما برخی اتفاقات «آبی روشن» به صورت تصادفی و حادثه ای است مانند لحظه ای که حاج یونس همسر برادرش را در بستر بیماری می بیند و متوجه می شود که احتمالا دزد سنگ فیروزه همسر یا پسر او بوده اند و همین باعث می شود در ادامه به جستجوی آن ها بپردازد.
اما با این همه باید گفت «آبی روشن» در زمانه ای که سینمای کشور با فیلم های سطحی نگر و کم عمق کمدی روبرو است و یا فیلم های اجتماعی اش به ورطه نشان دادن سیاهی ها روی آورده اند، اثری شریف، سالم و انسانی محسوب می شود. اثری که می تواند ضمن سرگرم سازی مخاطبان خود برای آن ها مفاهیم و پیام های والایی را به همراه داشته باشد.
در نهایت ذکر این نکته ضروری است که بازی برخی بازیگران فیلم نیز بسیار قابل توجه است؛ مهران غفوریان با اینکه نقش کوتاهی در این فیلم دارد آنچنان در قالب شخصیتی تلخ، در هم شکسته و فرو ریخته فرو رفته که احساس همذات پنداری مخاطب را برانگیخته کرده و خود را با او همراه و همدل می کند. اما مهران احمدی برای بازی در نقش حاج یونس هیچ نقطه تمایز و منحصربفرد بودن خاصی ندارد که آن را در ذهن ماندگار کند؛ در واقع مخاطب شمایل مشابه چنین کاراکتری را پیش از این بارها در فیلم ها و سریال های مختلف دیده است.