فیلم سینمایی «راننده تاکسی» یک فیلم به سبک نوآر همراه با داستانی مهیج و روانشناسانه، به کارگردانی مارتین اسکورسیزی است که در سال ۱۹۷۶ آن را ساخت.
از «راننده تاکسی» به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان یاد میشود و در بین ۲۵۰ فیلم برتر Imdb در رده ۱۰۴ با نمره ۸٫۳ قرار دارد.
رابرت دنیرو و جودی فاستر از بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند که نویسندگی آن را نیز پل شریدر بر عهده داشت.
*مروی داریم به برخی از دیالوگهای شاخصِ این اثر…
***
تنهایی همهی عمر با من بوده، همه جا…
توی بارها، ماشینها، پیادهرو ها، مغازهها…
همه جا…
راه فراری نیست…
من مرد تنهای خدا هستم
***
یکی باید این شهر رو بگیره بیندازه توی چاه توالت، سیفون کوفتی رو هم بکشه.
***
۱۲ ساعت کار، باز هم خوابم نمیبره…
لعنتی روزا فقط میگذرن
تموم نمیشن!
***
حالا به وضوح میبینم، زندگیم رو یه خط صاف پیش میره به سمت یه نقطه مشخص، هیچوقت هیچ انتخابی نداشتم…
***
شبها تمام حیوونها میان بیرون، همه جور حیوونی، فاحشهها، بدکارهها، عوضیها، پولدارها، معتادها، مرض، فساد…
یه روزی بارون میاد و تمام این کثافتهای توی خیابان رو میشوره…
***
تمام عمرم نیاز به جایی برای رفتن داشتم، باور نمیشه که یک نفر تمام عمرش رو صرف خودآگاهی آزار دهنده بکنه! من معتقدم که یه نفر میتونه مثل بقیه باشه.
***
مسافر(مارتین اسکورسیزی): اون نور رو اون بالا میبینی؟
نور پنجره طبقه دوم، اون زن رو توی پنجره میبینی؟
تراویس(رابرت دنیرو): آره
مسافر: میخواهم اون زن رو ببینی چون که اون زن منه، اما اونجا خونه من نیست!
***
تراویس: آدم فقط به اندازه ای که حس میکنه … سالمه
***
تنها بودن بهتر از اینه که نشسته باشی کنار کسی که دوستت داره ولی باز هم حس کنی که تنهایی…
***