پیدایش پلتفرمها و استقبال مخاطب از فیلمها و سریالهای ویژه این رسانه نوپا در ایران، چندیست که به دغدغه تازه مسئولان فرهنگی بدل شده و آنها را به جستجوی راهکارهای تازهای جهت نظارت بر آثار نمایشی این رسانه واداشته است؛ چیزی شبیه راهکارهای تجربهشده پیشین که ممکن است با قرار گرفتن در همان مسیر، بهطور طبیعی نتیجهای همسان با آنچه بر سینمای مواجه با قهر مخاطب رفت؛ در پی داشته باشد.
بهطور کلی، هر راهکار تازهای برای نظارت و ارزشیابی که بدون توجه به دلیل واقعی قهر مخاطب با سالنهای سینما و علت ریزش مخاطب سیمای جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته شود؛ میتواند این رسانه را نیز به سرنوشت مشابه آنها دچار کند.
بر خلاف تصور کسانی که «فراز و فرود سینما، تلویزیون و تئاتر ایران در سده گذشته» و «میزان استقبال مخاطب» از آنها را معما میپندارند؛ این مقوله نه تنها معمای پیچیدهای نیست؛ بلکه راز سرگشودهای است که به سبب بیتوجهی نسبت به «بنمایه ساختار آثار ادبی و هنری» و «هویت رسانه»، از چشم سیاستگذاران فرهنگی و مسئولان نظارت و ارزشیابی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شوراهای نظارتی صدا و سیما پنهان مانده است.
بیش از ۹۲ سال از نمایش اولین فیلم ایرانی [«آبی و رابی» (آوانس اوگانیانس) در سال ۱۳۰۹] تا اکران پرفروشترین فیلم سینمای ایران [فسیل (کریم امینی) در سال ۱۴۰۲] میگذرد. در این دوره طولانی، فیلمها و سریالهای بسیاری در مقاطع مختلف تاریخی، ساخته شده که از «دیدگاه استقبال مخاطب» به روشنی قابل بررسی، تحلیل و طبقهبندی است.
این بررسی را میتوان از پرتماشاگرترین آثار سینمایی پیش از انقلاب آغاز کرد و در دستهبندیهایی چون «دوره تحول پس از انقلاب»، «سینمای هدایتشده دهه شصت» و «سینمای نوین پس از انقلاب»، تا «دوره قهر مخاطب با سینما» ادامه داد.
از روزهای آغازین سینمای ایران در سالهای نخستینِ سده قبل، تا امروز، از جمله در میان هزاران فیلم تولید شده در دوره موسوم به «فیلمفارسی» میتوان دهها فیلم پرفروش و موفق را صرفنظر از نشانههای روایتشده منتسب به آن دوران جستجو کرد که از میان صدها فیلم شکست خورده در گیشه و هزاران اثر متوسط، خود را بالا کشیده و با استقبال چشمگیر تماشاگر روبرو شده است. منظور از نشانههای منتسب به آن دوران، اشاره به نگاه برخی از منتقدان و مسئولان سینماست که استقبال مخاطب از فیلمهای پرفروش آن دوره را به «رقص و آواز و نمایش بیبند وباری» نسبت میدهند و فراتر از آن، استقبال مخاطب از فیلمی مانند «فسیل» و سریالی چون «رهایم کن» نیز با عناوینی چون «نمونه بعد از انقلابی همان آثار» به استفاده مخفیانه از همان ویژگیها و «عبور از خط قرمزها» مربوط میدانند؛ در حالی که در دوره پیش از انقلاب هم میتوان فیلمهای بسیاری را سراغ گرفت که با استفاده افراطی از این نشانهها هم راه به جایی نبردهاند.
از «شبنشینی در جهنم»، «گنج قارون»، «سلطان قلبها» و «قیصر»، در سینمای پیش از انقلاب، تا آثاری چون «عقابها» ، «افعی»، «عروس» و «آدم برفی» در سه دهه گذشته، همچنین از «اخراجیها۲»، «هزارپا» و «نهنگ عنبر» در دهه بعد، تا «مطرب»، «فروشنده»، «دینامیت» و «فسیل»، در همین نزدیکی، میتوان فهرست پر تعدادی از آثار سینمایی را مشخص کرد که بنا بر دلایل ساختاری، متناسب با موضوع جذاب و ساختار متناسب، با انبوه مخاطب بهخوبی ارتباط برقرار کردهاند. بررسی کارشناسانه این آثار را میتوان از «انتخاب موضوع برای نگارش فیلمنامه» آغاز کرد و تا شکلگیری کامل اثر در مراحل «تولید»، «پساتولید»، «نظارت» و «نمایش» مرحله به مرحله ادامه داد.
توجه به «نظارت» از این جهت مهم است که فهم ناظران از «تعاریف قانونی»، «خطوط قرمز» و «مصداقهای مشخصشده»، همراه با «برداشت شخصی آنها» از میزان تأثیرگذاری تصاویر و دیالوگها بر جان و روان مخاطب، تأثیر تعیینکننده و آشکاری بر سرنوشت اثر تحت نظارت و در نتیجه استقبال مخاطب از آن دارد. بگذریم که اصولأ بر پایه دادههای روانشناسی و جامعهشناسی، هر یک از آدمها (در اینجا تماشاگران) با ویژگیهای شخصیتی و جهانبینی ویژه خود دنیایی متفاوت با دیگری دارند و در نظر گرفتن تأثیر یکسان یک سکانس، یک پلان یا یک دیالوگ بر میلیونها مخاطب، نگاه نامعقولی است که نظارت و ارزشیابی را به بیراهه میبرد.
در این نوشتار برای پرهیز از اظهار نظرهای مصلحتجویانه و یافتن دلایل واقعی موفقیت یا عدم موفقیت آثار تصویری در مواجهه با استقبال مخاطب، برآنیم که نقد و بررسی تعدادی از آثار شاخص را از سرچشمه پیدایش، از انتخاب «موضوع» آغاز کنیم که زمینهساز شکلگیری «ماجرا» و «شخصیت» در «ساختار فیلمنامه» است؛ فیلمنامهای که مبنای خلق اثر است و شکوفایی خلاقیت نویسنده، کارگردان و همه عوامل دخیل در پیدایش فیلم به آن بستگی دارد.