خبرها و رویدادهای سینمایی ایران و جهان

کابوی زخمی!

تاریخ سینمای جهان و ایران آکنده از نما و لحظه‌هایی است که در قلب مخاطبان این عرصه جریان دارند‌. لحظاتی که در یک آن با هجوم به روح و روان مخاطب، او را اسیر کرده و تا مدت‌ها اتمسفر خود را بر وی دیکته کنند.‌ اسب‌سواری رضا (فرامرز قریبیان) در فیلم «ردپای گرگ» یکی از آن لحظات است.‌

رضا (فرامرز قریبیان) پس از بیست سال به شهر خودش باز می‌گردد. به تهرانی که دیگر رنگ و بویی از گذشته ندارد.

صادق‌خان در نامه‌ای از رضا نجات دخترش را تقاضا می‌کند. او که چیزی از ورودش به شهر نگذشته برای رفع خواسته صادق‌خان دست به کار می‌شود‌. در همان ابتدا درگیری رخ می‌دهد. رضا زخمی می‌‌شود. خمیده و خون‌آلود از میان بازارچه خود را به یک اصطبل می‌رساند. در حالی که قطره‌ای خون بر کفشش نقش می‌بندد، سوار بر اسبی می‌شود و می‌تازد. آدم بد‌های قصه را یکی پس از دیگری کنار می‌زند و پیش می‌رود. فول‌شاتی از رضا سوار بر اسب را می‌بینیم. خونین و خسته سر از مرکز شهر درمی‌آورد. از لابه لای ماشین‌های آهنی و انسان‌های بی‌احساس عبور می‌کند. به میدان فردوسی می‌رسد. رضا همراه با اسبش در تضاد با شهری‌ترین لوکیشن تهران، شمایلی غرب وحشی را دارد. شمایلی از یک کابوی!

 

می‌توان ساعت‌ها به ساختن معنا، مفهوم، مضمون و اسطوره از دل این میزانسن نشست، اما آنچه در این لحظه حائز اهمیت است، احساس باشکوهی است که مخاطب پیدا می‌کند. احساسی که وصف ناپذیر است. احساسی که در نظریه و ساختار نمی‌گنجد…